فردا، زمین با غروری بیشتر از همیشه میتونه سرشُ بگیره بالا. گرد و خاک روی کوههاشُ بتکونه. تنِ تموم ماهیها و نهنگها و پلانکتونها و اسبدریاییها و .. لباسِ نو کنه. زمین، فردا میتونه به تموم عالم و آدم فخر بفروشه برای اینکه تو رو بینِ این هفت میلیارد آدم، داره. ده فروردین که میشه، فرشتهها دکوراسیونِ بهشت رو تغییر میدن. همه جا پُر میشه از گلِ موردعلاقهی تو. پُره نرگس. پُره قاشقی. فردا خدا، تموم پانداها رو جمع میکنه تا با تموم جغدها عکسِ سلفی بندازن تا پُست کنه برای تو. ده فروردین، کارخانه رویاسازی، بهترین رویای این چندمیلیارد سال رو تووی بسته کادوپیچ میذارن زیرِ بالشت. فردایِ نه فروردین، روزیِ که انگار یه بچه پاندا رو بغل کرده باشی. دیروزِ یازده فروردین روزیِ که انگار به یه ماهی حرفی رو بزنی و یادش بمونه.
فردا روزیه که ماله توئه. هیچکس نمیتونه از تو بگیردش. فردا روزیه برای قشنگترینِ قشنگها .. احمقانهترینِ احمقانهها .. دیوونهترینِ دیوونهها .. چشمشوخترینِ چشمشوخها ..
تولدت مبارک. کسی که خدا وقتی دیدش، شکوفههای بهار رو از آستینش بیرون ریخت.
+ خواهرم. دختری با گونههای چالدار.
* پشت پلاک نوزدهم هستی
از خانه های کوچکِ شهریور
| مهدی موسوی |