گرچه لبم دوخته است ..

جاهایی که بخواهم ساکت باشم .. به حدی ارام میشوم که همه چیز بیفتد گردن من ..

دیروز گل قاشقی میگفت پیازچه گل نرگس را من دور انداخته ام .. بامبو میگفت راپورت اش را به مامان داده ام که قطره هفتگی اش را سریع بیرون تف میکند .. تو چی؟ گریه های پنهانی ات در امامزاده را بنداز گردن صدای بلند هق هقم که شنیدی ..

+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه می‌شوم . شاعرها و نویسنده‌ها از همه‌چیز می‌نویسند . از همه‌چیز می‌نویسند و از نوشتن‌شان نان می‌خورند . من امّا فقط از تو می‌نویسم . فقط از تو می‌نویسم و با نوشتن‌ام خون دل می‌خورم .

{ فرشید فرهادی }


atata.s@yahoo.com
باز نویسی قالب : عرفــ ــان | دریافت کدهای این قالب : HTML | CSS قدرت گرفته از بیان