چه شود اگر بسازی .. نشتابی و نتازی

واستا ببینم .. حالا اگه میخواین برین هم برین ولی گوش کنین و برین .. شما چرا به ریشِ نداشته ی ما "دلبر" نمیبندی؟ حالا نه اینکه خیلی دلبر باشیما .. ولی هستیم که .. واستون افت داره دلبر بودنِ ما؟ حیف باشد که شما یارِ ما باشی؟ یا مثلا ما یار شما؟ .. حیف، هفت جدمون بودن که رفتن .. چی میگی شما؟ .. مامان خانوممون گفته زردآلوها رو پخش کنیم رو سینی استیل واسه لواشک و تُلفشُ بریزیم دور، چشم .. ولی قبلش باید حرف بزنیم یا نه؟ .. اصن از چشم و قلب و صدتا مرض دیگه نگیم، از شما که دیگه باید گفت .. به قول چهرازی "خب یهو دیدی وسطش خواست اینجا رو بنگره، باس باشیم دیگه .. " ما که ازیناش نیستیم که پاتوق داشته باشیم تو کافه کا و شعر بسراییم توو دلِ طبیعت .. نه که دلمون نخواد، نمیشه .. از اولش هم آروم بودیم .. دیروز به اتفاقِ مامان خانوممون یه تصمیم گرفتیم .. ازین تصمیم عجیبا .. که خیلیا باورشون نمیشه .. ازینایی که پشتش یه خونه ی سوت و کوره ولی آرامش داره .. ازینایی که عینِ خیالتون هم نیس .. ازین تصمیم های با تنهایی .. با غمباد .. فقط باید درش بزرگ باشه .. چقدر باد میشیم از غم ینی؟
ببین اصن دورِ خانوم دکتر شدنمونو خط قرمز بکشین .. یا نه .. خط آبی .. که یه وقت فکر نکنین صورتیه و واسه خنده کشیدین .. آخه همیشه میگفتین "دختر .. مردا کوررنگی ندارن .. حوصله ندارن!" .. نمیدونم تقصیر از ماه تولدتون بود که انقدر دور شدین یا خودتون هم مقصر بودین .. تا تو رفتی قوت و صبرم برفت که .. نگفتین باید چک کنین ببینین تو کیف سامسونتتون قوت و صبرمون نباشه یه وقت؟ .. فراموشکار و بهانه دار هم هستین که .. میخواستیم بگیم وز من ملول گشتی که من از تو ناشتابم، دیدیم سایه تون به کل رفت .. از زندگی، پوشه اس ام اسِ گوشی، اکانت تلگرام و هرجایی که خونه داشتین .. از قضا، فکرِ ما .. آره؟ نه .. ما بی تو دلتنگ ولی وفادارتر .. مرام، رسم مردونگیه ولی اینبار ما به عهده میگیریم ببینیم حالا که بار رو دوشتون کمتر شده، بالاخره میاین؟ نمیاین؟ دل یار میخونین؟ نمیخونین؟ میخندیدن؟ نمیخندین؟ .. مسافرت رفتین، سوغاتی میارین؟ نمیارین؟ .. اصن اونجایی که شما رفتین، سوغات داره؟

تو رئیسی و امیری دم و پند کس نگیری .. ولی زود برگرد خب؟ .. سوغاتی هم نخواستیم ..


پ.ن: اصن کلا بلاگفا با ما مشکل داره .. نمیتونیم برای اسطوخودوس بنویسیم چه خوب که مینویسه .. و چه خوب مینویسه ..
+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه می‌شوم . شاعرها و نویسنده‌ها از همه‌چیز می‌نویسند . از همه‌چیز می‌نویسند و از نوشتن‌شان نان می‌خورند . من امّا فقط از تو می‌نویسم . فقط از تو می‌نویسم و با نوشتن‌ام خون دل می‌خورم .

{ فرشید فرهادی }


atata.s@yahoo.com
باز نویسی قالب : عرفــ ــان | دریافت کدهای این قالب : HTML | CSS قدرت گرفته از بیان