یه روز میاد که زنگ میزنن خونهش. با خوشحالیِ تصنعی میگن "شما برندهی یه جایزه خیلی ارزشمند شدید." گریهش میگیره و میپرسه خدا قراره بغلش کنه؟ مگه قرار نیست اینطوری آروم بشه؟
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه میشوم . شاعرها و نویسندهها از همهچیز مینویسند . از همهچیز مینویسند و از نوشتنشان نان میخورند . من امّا فقط از تو مینویسم . فقط از تو مینویسم و با نوشتنام خون دل میخورم .
{ فرشید فرهادی }
atata.s@yahoo.com
{ فرشید فرهادی }
atata.s@yahoo.com