"چرا ما هِی تلاش میکنیم هِی نمیشه؟ هِی یکی نمیخواد که بشه .. یه بار قلمِ توو دستمونه .. یه بار نورونهای توو مغزمون .. یه بار لیمبیکِ لعنتیمون که گند زده با این کاراییش .. راستشُ بخوای یه بار هم گنجیشکه نخواس بشه، نشد .. صبی بش چپ نگا کرده بودیم، آهش بند کتونیمونو گرف .. داره با خودم دعوام میشه .." یقه خودش را میگیرد و میزند زیر گریه .. صدای هق هق از کیف پول می آید ..
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه میشوم . شاعرها و نویسندهها از همهچیز مینویسند . از همهچیز مینویسند و از نوشتنشان نان میخورند . من امّا فقط از تو مینویسم . فقط از تو مینویسم و با نوشتنام خون دل میخورم .
{ فرشید فرهادی }
atata.s@yahoo.com
{ فرشید فرهادی }
atata.s@yahoo.com