دیگه نمیدونم از چی بنویسم .. گاهی وقتا میگم بقبه چه گناهی کردن که با خوندن این حرفا یاد غم بیفتن .. بعد میگم خب من که کسیو مجبور نکردم .. بعد میگم ..
بیخیال که این مکالمه به کجا میرسه ..
کاش یکی میومد که دوباره حس کنم هرلحظه میخوام بپرم روی کاغذ .. هر کی .. یه پیرزن بانمک با داستانهای ناب .. یه آدم کشف نشده با فیلمهای درجه یکی که تووی لپ تاپش داره .. یکی با کتابهای بوی نا گرفته و ورقهای کاهی رنگ ..
یکی بیاد که آدم حس نوشتن پیدا کنه ..
وقتی نمینویسم حس میکنم توو یه حبابم که هیچ صدایی ازش رد نمیشه .. فقط سکوت .. سکوت .. سکوت ..
+ flower garden را پلی میکند ..
بیخیال که این مکالمه به کجا میرسه ..
کاش یکی میومد که دوباره حس کنم هرلحظه میخوام بپرم روی کاغذ .. هر کی .. یه پیرزن بانمک با داستانهای ناب .. یه آدم کشف نشده با فیلمهای درجه یکی که تووی لپ تاپش داره .. یکی با کتابهای بوی نا گرفته و ورقهای کاهی رنگ ..
یکی بیاد که آدم حس نوشتن پیدا کنه ..
وقتی نمینویسم حس میکنم توو یه حبابم که هیچ صدایی ازش رد نمیشه .. فقط سکوت .. سکوت .. سکوت ..
+ flower garden را پلی میکند ..