نه این کتاب فروشیهای لعنتی شهرستان ما کتابایی که دنبالشونیم میارن ..
نه هوا یکم ابری میشه که با یه آهنگ بشینی یه گوشه دنج و خیره نگاه کنی به دیوار ..
نه یکی ناراحتت میکنه ک لااقل اشکت دراد ..
نه چهاردهم قراره بری بیرون که بخوای از حرصش سر کسی آوار شی ..
نه کامپیوتره بالا میاد که بشینی چارتا فیلم ببینی دلت آروم شه ..
نه جادوگر میبینی ..
تابلویی هم نیست که روش نوشته باشه "سرزمین ویست" ..
کسی هم که فامیلیش "جنکینز" یا "پندراگن" باشه پیدا نمیکنی ..
این چه زندگی ایه؟
تازه بارون پاستیل هم که نمیاد ..
پاندا هم که حیوون خونگی نیست ..
اه ..
نه هوا یکم ابری میشه که با یه آهنگ بشینی یه گوشه دنج و خیره نگاه کنی به دیوار ..
نه یکی ناراحتت میکنه ک لااقل اشکت دراد ..
نه چهاردهم قراره بری بیرون که بخوای از حرصش سر کسی آوار شی ..
نه کامپیوتره بالا میاد که بشینی چارتا فیلم ببینی دلت آروم شه ..
نه جادوگر میبینی ..
تابلویی هم نیست که روش نوشته باشه "سرزمین ویست" ..
کسی هم که فامیلیش "جنکینز" یا "پندراگن" باشه پیدا نمیکنی ..
این چه زندگی ایه؟
تازه بارون پاستیل هم که نمیاد ..
پاندا هم که حیوون خونگی نیست ..
اه ..