دورتر از هر آدمی تو این دنیا

"فکر میکردم این چیزایی که در مورد چشم یار و نرگس و غیره و غیره میگن، الکیه .. صرفا یه موضوعه واسه نوشتن .. ولی چشاتو که دیدم .. اون دو دریچه ی معصومیت و پاکی .. اون سیاهچاله های فضایی .. اون تیله های مشکی که خدا روشون بوسه زده از بس لبریز از آرامشن ..
میبینی؟ من قبلا یه کلمه هم نمیتونستم در مورد چشمات بگم .. چی شد یهو؟"
+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه می‌شوم . شاعرها و نویسنده‌ها از همه‌چیز می‌نویسند . از همه‌چیز می‌نویسند و از نوشتن‌شان نان می‌خورند . من امّا فقط از تو می‌نویسم . فقط از تو می‌نویسم و با نوشتن‌ام خون دل می‌خورم .

{ فرشید فرهادی }


atata.s@yahoo.com
باز نویسی قالب : عرفــ ــان | دریافت کدهای این قالب : HTML | CSS قدرت گرفته از بیان