وی عصبانی میشود.

شده تووی زندگی کسی که دوستش دارید باشید و آن نقشی که دلتان میخواهد نداشته باشید؟ حتما شده. چه سوالی. استفهام انکاری بود در کل !برای من هم پیش آمده و به همین خاطر به تو باید یاد داد آدمها یک شخصیت ندارند. اگر اولین بار حرفی زدم که خندیدی، دفعه های بعد نگو "یه چیزی بگو حالمون عوض شه". که جای پیدا کردن لباسهای جدید بروم دنبال جوک و مسائل روز. بخاطر خودت و زندگی آینده ات میگویم. آن بخشی که آدمها در اولین دیدار به تو نشان میدهند، درصد کمی اش واقعیت است. بیشتر به خاطر تووی دل رفتن است. من جوک بلد نیستم. شوخی هایم در جمع دوستانم و خانواده ام می ماند. من پرحرفه بذله گوی شیرین سخنه هر جمع نیستم. من شیرین سخن جمعی بودم که تو توویش نشسته باشی. بفهم.
+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید
غمی ‌‌
۱۹ ارديبهشت ۹۷ , ۱۴:۲۱
هییییییی....
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه می‌شوم . شاعرها و نویسنده‌ها از همه‌چیز می‌نویسند . از همه‌چیز می‌نویسند و از نوشتن‌شان نان می‌خورند . من امّا فقط از تو می‌نویسم . فقط از تو می‌نویسم و با نوشتن‌ام خون دل می‌خورم .

{ فرشید فرهادی }


atata.s@yahoo.com
باز نویسی قالب : عرفــ ــان | دریافت کدهای این قالب : HTML | CSS قدرت گرفته از بیان