غیر تو از همه‌ی آدمها می‌ترسم.

هروقت از دستم دلخور می‌شدی، جواب حرفهایم را تک‌کلمه‌ای و با تن صدای پایین می‌دادی. می‌گفتم میوه آوردم، پوست بکنم؟ زیرلب می‌گفتی نه. می‌گفتم چی؟ یکم بلندتر می‌گفتی نه. دوباره می‌پرسیدم چی گفتی؟ تو که خنده‌ات گرفته بود بلند داد می‌زدی نه. و اینطوری به حرفت می‌آوردم .. آشتی‌ات می‌دادم .. دلت را صاف می‌کردم. و دوباره از اول دوستت می‌داشتم. 

روز آخر بی‌حوصله بودی. زیرلب چیزی گفتی. شنیدم. انتظار نداشتی که بخواهم تکرارش کنی، داشتی؟ توقع نداشتی که دفعه سوم با خنده حرفت را تکرار کنی و من به حرفت بیاورم .. آشتی‌ات بدهم و دلت را صاف کنم .. داشتی؟ دیگر نپرسیدم چه گفتی. سرم را کج نکردم که به چشم‌هایم نگاه کنی و دلت به رحم بیاید. "بیا تمومش کنیم". نمی‌دانم چطور این سه کلمه را آنقدر سریع گفتی که بنظرم یک "نه" محکم آمد .. هیچوقت هم نخواهم فهمید.

+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید
حنا حناییان
۰۲ شهریور ۹۹ , ۱۲:۴۵

کاش همون موقع هم ازش می خواستی تکرار کنه..

پاسخ :

حکمش مثل حکم دندون لقه.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه می‌شوم . شاعرها و نویسنده‌ها از همه‌چیز می‌نویسند . از همه‌چیز می‌نویسند و از نوشتن‌شان نان می‌خورند . من امّا فقط از تو می‌نویسم . فقط از تو می‌نویسم و با نوشتن‌ام خون دل می‌خورم .

{ فرشید فرهادی }


atata.s@yahoo.com
باز نویسی قالب : عرفــ ــان | دریافت کدهای این قالب : HTML | CSS قدرت گرفته از بیان