بعضی آدمها خیلی ناامیدند .. ناامیدی نه از جهتِ اینکه وقتی دوست پسر / دوست دخترشان ترکشان کرد، تارک دنیا شوند .. یا با والدینشان که دعوایشان شد ، مست کنند .. ناامیدی از نوع به ته خط رسیدن .. مثل وقتی که دهانت را باز کنی و حجمی از سیاهی را بیرون بریزی، طوری که جمع کردنش کار هیچکس نباشد .. این بعضی آدمها از خدا ناامید میشود، میزنند زیر کاسه کوزه همه چیز .. این بعضی آدمها همیشه یک پوزخندِ اضافی گوشه لبشان دارند برای وقتهایی که برای وضو گرفتن بلند میشوی .. این بعضی آدمها به همه چیز بیاحترامی میکنند .. رنگِ بیاحترامیهایشان را هم قرمز تا همه بفهمند که "من ناامیدم" .. برای این بعضی آدمها، نباید دلیل و برهان آورد .. نباید قرآن و انجیل و تورات را مقابلشان گذاشت .. نباید برایشان از مسیح و پیغمبر گفت .. نباید از کلیسا و مسجد گفت .. این بعضی آدمها ترسناکند .. آنقدر که باید نخ و سوزن را برداری و لبهایت را بهم بدوزی .. اطرافشان سر و صدا نکنی تا حرفی نزنند .. این بعضی آدمها به هیچ چیز اعتقاد ندارند ..
بعضی آدمها! میدانم هوا آلوده ست .. میدانم آزار میدهند کودکان را .. میدانم اختلاسهای آنها مثل وام است برای ما با تفاوتهای فاحش .. میدانم آدمها برای پول درآوردن چه کارهایی میکنند .. میدانم دستان پشت پردهمان بزرگ شدهاند .. میدانم بد داریم .. خوب داریم .. عیب داریم .. نقص داریم .. بعضی آدمها! میدانم خستهاید .. ما هم! .. حتی اگر یقه مُردهی سال هزار و سیصد و بیست را بگیری و از قبر بیرون بیاوریاش به تو میگوید که از زنِ دهماش خسته است و مملک بیدر و پیکره و از شاه شکایت میکند .. میدانم ولی بد نباشید .. میدانم ولی مرا میترسانید ..
این بعضی آدمهایی که هیچکس را قبول ندارند مرا میترسانند ..
و اولین گونه هنگامی سرخ شُد که آدم بوسید حوّایش را ..
.
+
قطره قطره اشک بریز تو چشام تا بتونم بازم گریه کنم ..
به گمانم تو همان "بچههای مردمِ" حرفهای مادرم هستی .. بَس که خوبی لعنتی ..
پ.ن: امیدوارم بعد از کپی کردن مطالب، نوشتهی همراهش را حذف نکنید .. !
{ فرشید فرهادی }
atata.s@yahoo.com