سفارشات:
http://telegram.me/pixelsaz
کانال:
https://telegram.me/pixelsazCo
اینستا:
http://instagram.com./pixelsaz
+
+ من ماله هیچکس نیستم! مالِ خودمم نیستم!
ــ چه خوب. پس مالِ من باش.
| لانتوری |
+
ــ حامد من از ستاره خوشم میاد. دختر خوبیه. میخوام ترکش بدم نگهش دارم برای خودم.
| بارکد |
+
ــ باز خوبه شما مهسا رو دارید.
بعضی ها هستن که کسی رو ندارن که حتی براش غصه بخورن.
| احتمال باران اسیدی |
+
ــ اینجا همه با هم برابرن. تو سیاه! اسمت چیه؟ از این به بعد اسمت سفید برفیه.
| Full metal jacket |
+
تو احتمالاً باید بوی کیک شکلاتی ای بدی که یک لایه خامه و شکلات روش مالیده باشن.
| Mary And Max |
+
ــ شما باید به کفتراتون یاد بدین دونه های مارو نخورن. ما اینجا توو باغچمون کلی مورچه داریم .
| حوض نقاشی |
+
ــ چه دختر خوشگلی! چندتا دوست داری؟
+ 2تا
ــ چقدر زیاد. اسماشون چیه؟
+ مامان و بابام.
| پری - 1373 |
+
ــ تو تووی قلبش جا داری.
+ آره ولی انقدر دلش بزرگه که یه گله آدم توش جا شدن!!
| Gods Of Egupt |
+
امیر:من نمیتونم خوشبختت کنم ..
ــ من خوشبختی رو نمیخوام .. من امیرو میخوام
| سریال پروانه |
+
لازم نیس یه ابر قهرمان باشین تا به دختره برسین
نیمه گمشدهتون از شما یه قهرمان میسازه
| Dead Pool |
+
ــ ولی هانیه خانوم ، خودمونیما ... !
ما بالاخره نفهمیدیم از چی این مرتیکه خوشت اومد ..
یعنی .. یعنی میتونی ؟ میخوام بدونم ؟ میتونی ؟
یعنی میشه با اونم همون جاهایی بری که با من رفتی ؟
همون چیزهایی رو بخوری که با من خوردی ؟
همون ، همون کارایی رو بکنی که با منم کردی ؟ یعنی میشه ؟
| علی سنتوری |
+
+ تنهایی ؟
ــ منظورت از تنهایی چیه
+ یعنی کسی تو زندگیت هست .. یا تنهایی ؟
ــ کسی تو زندگیم هست .. ولی تنهام
| مکث |
+
+ تو چرا ازدواج نکردی فردی؟
ــ آخه همه دخترای خوبو گرفته بودن!
| Cop Land |
+
ــ دلتنگی اگه چشم و گوش و دست و پا داشت، حتما شبیه من میشد.
| شهرزاد |
+
تنهایی پا نداشت
وگرنه اونم میذاشت میرفت .
| کلاه قرمزی |
+
همیشه حواسم پرت بود .. اما نه از تو .. همیشه حواسم جمع تو بود گلی ! اسم تو آرومم میکرد ..
تو "الف" بودی، من "ی"!
" گیله گل ابتهاج"
"فرهاد یِروان"
| در دنیای تو ساعت چند است؟ |
+
+
ــ اگه منُ دوست نداشت،
پس چرا میخندید؟
| لانتوری |
+
همیشه در هر بدبختی پای یک مرد در میان است!
| همیشه پای یک زن در میان است |
+
+
آن قدیم قدیم ها همه چیز واقعی تر بود. زنگ میزدیم خانه ی هم و جوابِ چه خبر ها این بود که ملالی نیست ؛ جز دردِ دوری شما ... واقعا دلتنگ میشدیم و برایش کاری میکردیم. نمیگذاشتیم بماند کپک بزند. تلفن را که جواب نمیدادند میرفتیم دمِ درشان ،بالاخره ول کنِ ماجرا نبودیم تا اصل حالِ همدیگر را بفهمیم. شش هفت نفری قد و نیم قد جا میشدیم در ماشین که برویم سفر ؛ بعد هفت هشت ساعت میخکوب مینشستیم و آب از آب تکان نمیخورد. دوست داشتن را در سیب و هلو به قسمت های مساوی تقسیم میکردیم و هیچ کس بی نصیب نمیماند. حالا هیچ چیز راضی کننده نیست ؛ نه احوالپرسی ها نه رفت و آمد ها نه زنگ هایی که اصلِ حالِ آدم برایشان مهم باشد... ملال هم تا دلمان بخواهد هست. یک چیزمان کم است و خیلی چیزهایمان را اضافه آورده ایم. کِش میآید دلتنگی هایمان ، نبودن هایمان .. و هیچ کاری از دستمان برنمیآید. ما همدیگر را کم آورده ایم و خودمان را زیاد. قدیم ها آدم خودش را تقسیم میکرد هیچ قسمتی زمین نمیماند ،همه هم از پس قسمتِ خودشان برمیآمدند. الان است که مانده ایم روی دستِ خودمان .. نه میبرندمان و نه خودشان میآیند .. همدیگر را بلد نیستیم یا اصلا نمیخواهیم یاد بگیریم. چهارتا آدمِ بی سواد در دوست داشتن ، در بغل کردن ، در دلم برایت تنگ شده ؛ میخواهم ببینمت ، جمع شده ایم دورِ هم و نه رفتنمان رفتن است نه ماندنمان ماندن .. کاش تا زمین گیر نشده ایم کسی بیاید که ما را بلد باشد. بداند مثلا بینِ سطر هشتم تا پانزدهممان بغض داریم و حول و حوش سطرِ نوزده تا سی و یک دو خودمان هم نمیفهمیم حالمان را .. فقط .. کاش کسی بیاید خواندنمان را بلد باشد .. همین
| مریم قهرمانلو |
+
هر آدمی فقط یه نفرو داره که حالشو خیلی خوب میکنه
و فقط یه نفرو داره که حالشو خیلی بد میکنه
بیچاره اونی که این دو نفرش یه نفره.
+
امیر : خدایا! بحران شخصیتیمو به تو می سپارم!
| وضعیت سفید |
+
B612:اسم سیارکی که توش شازده کوچولو زندگی میکرد و یکی از 3000 سیارکی که در سال 1909 کشف شد (:
+
کرمش افتاده بود
به جانم که آکواریوم بخرم،
آنهم آکواریوم آبِ شور که ماهیهایش خوشگلترند
و میشود توی آبش مرجانها و شقایقهای زنده نگهداشت ..
پُرس وُ جو کردم گفتند:
« چیزی که تو میخواهی دور و بر سه چهار میلیون تومان خرجش میشود ! »
پس شروع کردم
به جمع کردن پولهایم ...
چهار تومانم که جور شد رفتم نواب !
دل تو دلم نبود که زودتر بخرمش ...
رفتم توی مغازهی اول،
چشم انداختم
به ماهیهای رنگارنگ و شقایقهایی که انگار توی آب میرقصیدند !
به صاحب مغازه گفتم :
« یکی از آن اکواریومهای خوبش را برایم جمع کند »
گفتم :
« هر چه که برای ماهیها لازم است بگذارد توی آکواریوم
جوری که نه ماهیها دلشان بگیرد و نه بمیرند ! »
صاحب مغازه پوزخندی زد و گفت :
« چه بخواهی چه نه بالاخره میمیرند ! »
گفتم :
«من آکواریومی میخواهم که ماهیهایش نمیرند ! »
سر تکان داد و گفت:
«میمیرند ، زود به زود هم میمیرند ! »
همهی نواب ،
بالا تا پایینش را گشتم ...
هیچکدام از ماهیفروشها آکواریومی که ماهی تویش نمیرد نداشتند !
هیچکدامشان برای آدمی مثل من که زود دل میبندد چیزی نداشتند ..
برای آدمی مثل من که از دیدن لاشهی ماهی روی آب دلش آشوب میشود
هیچ آکواریومی به درد نمیخورد ...
حتی دیگر میترسم به آکواریومها نگاه کنم،
انگار که مرگ را توی شیشه انداختهاند ...
راستی
شما جایی سراغ دارید
که آکواریوم بفروشد
آن هم با ماهیهایی که نمیمیرند ؟
آن را برای آدمی میخواهم
که فوبیای « از دست دادن » دارد .. !
+
خوب کار کنید، درس بخونید، پول جمع کنید
نکنه تو بیست و هفت_ هشت سالگی عاشق بشی و سر پول نداشتن از دستش بدی
از اونجا به بعد دیگه هیچی قشنگ نیست
کرمش افتاده بود
به جانم که آکواریوم بخرم،
آنهم آکواریوم آبِ شور که ماهیهایش خوشگلترند
و میشود توی آبش مرجانها و شقایقهای زنده نگهداشت ..
پُرس وُ جو کردم گفتند:
« چیزی که تو میخواهی دور و بر سه چهار میلیون تومان خرجش میشود ! »
پس شروع کردم
به جمع کردن پولهایم ...
چهار تومانم که جور شد رفتم نواب !
دل تو دلم نبود که زودتر بخرمش ...
رفتم توی مغازهی اول،
چشم انداختم
به ماهیهای رنگارنگ و شقایقهایی که انگار توی آب میرقصیدند !
به صاحب مغازه گفتم :
« یکی از آن اکواریومهای خوبش را برایم جمع کند »
گفتم :
« هر چه که برای ماهیها لازم است بگذارد توی آکواریوم
جوری که نه ماهیها دلشان بگیرد و نه بمیرند ! »
صاحب مغازه پوزخندی زد و گفت :
« چه بخواهی چه نه بالاخره میمیرند ! »
گفتم :
«من آکواریومی میخواهم که ماهیهایش نمیرند ! »
سر تکان داد و گفت:
«میمیرند ، زود به زود هم میمیرند ! »
همهی نواب ،
بالا تا پایینش را گشتم ...
هیچکدام از ماهیفروشها آکواریومی که ماهی تویش نمیرد نداشتند !
هیچکدامشان برای آدمی مثل من که زود دل میبندد چیزی نداشتند ..
برای آدمی مثل من که از دیدن لاشهی ماهی روی آب دلش آشوب میشود
هیچ آکواریومی به درد نمیخورد ...
حتی دیگر میترسم به آکواریومها نگاه کنم،
انگار که مرگ را توی شیشه انداختهاند ...
راستی
شما جایی سراغ دارید
که آکواریوم بفروشد
آن هم با ماهیهایی که نمیمیرند ؟
آن را برای آدمی میخواهم
که فوبیای « از دست دادن » دارد .. !
+
خوب کار کنید، درس بخونید، پول جمع کنید
نکنه تو بیست و هفت_ هشت سالگی عاشق بشی و سر پول نداشتن از دستش بدی
از اونجا به بعد دیگه هیچی قشنگ نیست