ناتانائیل .. یادته از پیازچه بعنوان نِی استفاده میکردیم و طعم سبزیِ آبکِش شده قاطیِ برنج زعفرونی میشد؟ .. یادته نمک میریختیم توی نوشابه ک گازش بره؟ .. یادته پلاستیکِ قاشقچنگالهای رستوران رو باد میکردیم؟ .. یادته توی مهمونیها، تموم کفشهای پاشنه بلند رو امتحان میکردیم؟ .. یادته چادر مامان رو سرمون میکردیم و از پشت روی زمین کشیده میشد؟ .. یادته لُپلُپ هارو؟ .. یادته بالشتای رو که میذاشتیم روی طنابِ آویزون از درخت و میشد تاب و نشیمنگاهمون سرویس؟ .. ناتا .. یادته سر کشیدن لیواغ دوغ رو و درست شدن سیبیل؟ یادته چقدر پسرا ذوق میکردن ک با اینکار مرد شدن؟ .. چقدر دورن اون روزا ..
.

من نه شاعرم نه نویسنده . نه میشوم . شاعرها و نویسندهها از همهچیز مینویسند . از همهچیز مینویسند و از نوشتنشان نان میخورند . من امّا فقط از تو مینویسم . فقط از تو مینویسم و با نوشتنام خون دل میخورم .
{ فرشید فرهادی }
atata.s@yahoo.com
{ فرشید فرهادی }
atata.s@yahoo.com