چگونه به اسمت صدایت کنم هان؟

امروز که مامان رو بغل نکردم. با دوستهام سرد بودم و با دو نفر بحثم شد. امروز که دو بار بشقاب از دستم لیز خورد و هر بار فقط خیره شدم به تیکه هاش. مامان گفت اگه پیدا کنه کسی که من رو به این روز انداخته بیچاره اش میکنه.
من که نمیذارم نازک تر از گل بهت بگه ولی تو هم حواست رو جمع کن مامان از تووی چشمهای من پیدات نکنه.
+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید
... !!
۲۵ مرداد ۹۸ , ۰۱:۲۰

حالا اگه ما درخواست کنیم هم نویسنده نمیشید؟

پاسخ :

لطف دارین ولی هنوز راه برای رفتن و برگشتن و نرسیدن هست. نمیدونم میشه اسمشو نویسندگی گذاشت یا نه.
... !!
۲۵ مرداد ۹۸ , ۱۵:۲۸

من هم نمیدونم. مهم تر ازینکه اسمش چی باشه این هست که بنویسید.

بنویسید

پاسخ :

مینویسم. تا وقتی که جمله ها نقش ببندن.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه می‌شوم . شاعرها و نویسنده‌ها از همه‌چیز می‌نویسند . از همه‌چیز می‌نویسند و از نوشتن‌شان نان می‌خورند . من امّا فقط از تو می‌نویسم . فقط از تو می‌نویسم و با نوشتن‌ام خون دل می‌خورم .

{ فرشید فرهادی }


atata.s@yahoo.com
باز نویسی قالب : عرفــ ــان | دریافت کدهای این قالب : HTML | CSS قدرت گرفته از بیان