ــ همین را کم داشتم!
همین رو کم داشتم که وسط درس و مشق و خر زدن برای امتحان ریاضی یاد تو بی افته توی سرم .. همین رو کم داشتم که وسطِ آب کشیدن ظرفها یادِ یکی از حرفهات بی افتم و اخم کنم و با صدای بابا ک میگفت "آبو زیاد باز نزار دختر" به خودم بیام .. همینو کم داشتم که وقتی آب پاش به دستم گرفتم و به غرغرهای مامان گوش میدم ک میگه "این گلها چند روزه که آب نخوردن" و با حرص به شمعدونی های خوشگلش آب میدم یهو دلم تنگ شه و بی هوا انقدر بهش آب بدم که خاکش بیرون بریزه .. من توی این زندگیِ بهم ریخته ام همینو کم داشتم که هر لحظه دلتنگ باشم .. که هر لحظه دلم کسی رو بخواد ک نیست ک اصلا نمیدونم کیه! .. من همینو کم داشتم ک وسطِ چایی ریختن توی فنجون های مامانی غمگین بشم و با حرص بزارمش سر جاش و بگم "هرکی میخواد خودش بریزه!" .. من همینو کم داشتم که بخوام توی حساس ترین لحظه که همه عصبانی ان لجبازی کنم که نمیام! فقط بخاطر اینکه حوصله نداشتم .. من همینو کم داشتم که وسط دلتنگی هام برای جناب خان و بی حوصلگی هام یه نفر باهام شوخی کنه و انتظار داشته باشه ب شوخی هاش بخندم .. من همینو کم داشتم ک وسطِ زندگیِ بهم ریخته و شلوغم که درست مثل موهام اول صبحه توی ذهنم یه جناب خان چهار زانو بشینه و امر کنه " واسه من بنویس! " .. من فقط همینو کم داشتم که کلکسیون غم هام کامل بشه .