ــ خوانندگان عزیز توجه فرمایید! وضعیت قرمز است ..
جناب خان!؟ وضعیتِ حالم قرمز است.. دستِ خیالت را بگیر و تا می توانی دور شو.. پناه ببر به زیرزمین ها و مخفی شو .. می دانم! همیشه از مخفی شدن بدت می آمده ولی چاره چیست؟ آنقدر وضعیت دلم بد است که می ترسم ترکش های اشکم داخل بدنِ احساست فرو برود! .. آنقدر حالم بد است که می ترسم خدایی نکرده دلت به حالم بسوزد! .. برو و یک مدت آفتابی نشو .. مگر نمی بینی؟ تمام اطرافیانم جلیقه "ضدغـُـر" پوشیده اند که از غُر زدن هایم در امان باشند .. آنقدر حال دلم اضطراری است که برایش ماسک اکسیژن بسته اند .. آنقدر اعصابم خط خطی ست که زبانم لال ممکن است چیزی بگویم ک از گفتنش پشیمان بشوم .. فقط تو برو .. دیگر نمان .. بگذار یک مدت تنها باشم، بعد وضعیت سفید می شود! سفیدِ سفید .. مثل پرونده ی عاشقی ات! .. جناب خانِ عزیز! .. انقدر سربازهای ارتشِ دلم عصبانی و دلخور اند ک حتی اگر شمعدانی های سراسر جهان هم واسطه بشوند، حالشان خوب نمی شود که؟! نمی شود! .. انقدر روی پروژه ی دوست نداشتن من کار کردی ک تمامِ رگهای چشمانم متورم شده .. انقدر مستبدانه عمل کردی .. انقدر سرِ میزِ "توافق احساس" ننشستی .. انقدر "من بعلاوه جناب خان" را کِش دادی که فرستاده ام خسته شد! .. شرمنده جناب خان .. فعلا تنها گزینه روی میز .. غمگین بودنِ بانویت است .. تو ببخش .