هیس! اعتراض نکن بانو ..

حالم گرفته شد! مثل آن آسمان ابری ک همه شادمان از آفتاب درونش برنامه سفر می چینند و ناگهان گرفته می شود و حالا بیا و درستش کن! .. حالم از آدمی گرفته است ک قرار بود حال و اکنون ام را بسازد ؛نه اینکه حال و آینده را تارومار کند!.. کسی ک وسط خجالت کشیدن های بی موردم نگاهش دنبال موی بافته شده کس دیگر رفت و خداحافظ شما! .. نگاه کو؟حواس کو؟!.. نمی دانم! .. خب بفهم بی انصاف! من هم دسته موی بافته شده ای زیر این شال مشکی لامذهبم دارم!.. توی کیف من هم ماتیکها خودشان را هلاک می کنند ک هی ما هم هستیم ها! ولی کو گوشه شنوا؟! .. جناب خان وقتی می گویم بی معرفتی نگو نه! .. بغضم را آبی ک از سنگها سرایز میشد فهمید و قطره آبی کنارم سر خورد و گفت ترا به خدا ک تو بگو چرا غمگینی!.. حرصم را مجسمه سنگی چند قدم آن طرفتر فهمید و چشمک زد ک "چی شده؟!".. ولی صدا از جناب خانِ مسخ شده ما درآمد ک از من در نیامد.. کافی بود تا تو فقط سرت را یک تکان کوچک بدهی ک حتی گردن مبارکت هم ب زحمت نیفتد تا تمام غم و هستی و نیستی را بسپارم دسته باد!ولی..اوف جناب خان! بی معرفتی! نگو نه..


+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید
Ali Salavati
۳۰ تیر ۹۴ , ۱۷:۰۴
آن کس که موی بافته شده هوش و حواسش را ببرد همان بهتر که خودش را باد ببرد!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه می‌شوم . شاعرها و نویسنده‌ها از همه‌چیز می‌نویسند . از همه‌چیز می‌نویسند و از نوشتن‌شان نان می‌خورند . من امّا فقط از تو می‌نویسم . فقط از تو می‌نویسم و با نوشتن‌ام خون دل می‌خورم .

{ فرشید فرهادی }


atata.s@yahoo.com
باز نویسی قالب : عرفــ ــان | دریافت کدهای این قالب : HTML | CSS قدرت گرفته از بیان