ب حرفهای این و آن کاری ندارد و پول ک ب دستش می رسد می دهد پای گلهایی ک روزها با عشق آب دادن ب آنها از خواب بر می خیزد .. آنقدر نگرانشان است ک مرتب سفارش می کند "خاک گل یادت نره!" .. آنقدر دوستشان دارد ک با قربان صدقه برگهای لطیف شمعدانی و تیغ های کوچک و درهمه کاکتوس ها را نوازش می کند .. آنقدر مهربان است ک اگر خاک یکی از گلدان های سفالی خشک باشد با اخم ب دختر کوچکش نگاه می کند ک یادش رفته آبشان بدهد .. و با لبخند ب او یاد می دهد ک چگونه با مهربانی برگهایشان را تمیز کنی و آواز بخوانی .. ک چقدر این گلها از آهنگ "بردی از یادم" با لحن حزن انگیز خواننده خوششان می آید .. کسی ک حواسش قبل از همه چیز ب تعداد قطره های گل بامبو بوده! .. مادر! گلها دوستت دارند .. اینرا دیروز حسن یوسف در گوشم گفت ..
.

من نه شاعرم نه نویسنده . نه میشوم . شاعرها و نویسندهها از همهچیز مینویسند . از همهچیز مینویسند و از نوشتنشان نان میخورند . من امّا فقط از تو مینویسم . فقط از تو مینویسم و با نوشتنام خون دل میخورم .
{ فرشید فرهادی }
atata.s@yahoo.com
{ فرشید فرهادی }
atata.s@yahoo.com