هر وقت با من قهر کردی قرص های اعصابم عوض شد!

بعضی وقتها زور میزنی ک خوابت ببرد .. پیش خودت میگویی "گور بابای کلاس!" و پتو را روی سرت می کشی تا روی خورشید خانوم را کم کنی! گرمت می شود و پاهایت را محکم به پتو میزنی تا کمی کنار برود و حداقل نوک انگشتان پایت بیرون از پتو باشد و یک نفس راحت می کشی و تخیل می کنی .. توی فکرت با جناب خان می روی خرید و برایت لاک می خرد ک با آن لباس صورتی تور توریِ ست کنی! حتی یکبار سرِ حساب کردن پول غذا دعوایتان می شود و با همان جذبه می گوید "وقتی با من میای بیردن از این خبرا نیست" .. و تو آرام، در حالیکه کیلو کیلو ک سهل است! تُن تُن قند توی دلت آب می شود دستت را بر می داری و اجازه میدهی حساب کند .. آنقدر فکر می کنی ک خوابت می برد و با صدای گوشی خانه از خواب می پری .. ساعت دو ظهر است .. بلند می شوی و نگاهی به گوشی همراهت می اندازی ک حتی پرنده مجازی هم در آن صفحه مشکی پر نمی زند! می خواهی از اتاق بیرون بروی ک نگاهت می خورد ب لباس صورتی تور توری ک پشت در آویزان کردی و یادت می افتد جناب خان دیگر نیست .. فکرهایت چرند بود و در حالیکه می روی تا قرص های اعصابت را بخوری زیر لب می گویی "باید زودتر بیدار میشدم!"



پ.ن: سرعت لعنتی تر از اینترنت شده! دوباره چه خبر است!؟

+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید
Ali Salavati
۰۳ مرداد ۹۴ , ۱۱:۴۹

نباید ناامید بشی‏‌، حتما یه روز جناب خان میاد و با هم می‌روید خرید! مطمئن باش به هرچی فکر کنی یه روزی به حقیقت تبدیل می‌شود...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه می‌شوم . شاعرها و نویسنده‌ها از همه‌چیز می‌نویسند . از همه‌چیز می‌نویسند و از نوشتن‌شان نان می‌خورند . من امّا فقط از تو می‌نویسم . فقط از تو می‌نویسم و با نوشتن‌ام خون دل می‌خورم .

{ فرشید فرهادی }


atata.s@yahoo.com
باز نویسی قالب : عرفــ ــان | دریافت کدهای این قالب : HTML | CSS قدرت گرفته از بیان