گور بابای هر چه احساس

جناب خان دیگر نمی خواهمت .. دوستت دارم ولی نمی خواهمت! با پوزخند می گویی "حالا یعنی چی؟!" .. می گویم! صبر داشته باش .. یعنی دیگر موقع لبخندهای آسمانی ات قلبم به تکاپو نمی افتد تا خودش را قربانی ات کند .. یعنی می خواهی ته ریش بگذار یا می خواهی همه را از بیخ بزن! مهم نیست .. یعنی اگر ببینم بطور خیلی اتفاقی لباسهایمان ست شده ذوق نمی کنم .. یعنی وقتی حواست پرت است حرص نمی خورم .. یعنی وقتی اسمت می آید دست و پایم را گم نمی کنم .. یعنی وقتی درباره تو از من می پرسیند با بی تفاوتی می توانم بگویم "نمیدونم!" .. یعنی هرکس در مورد تو حرف زد به رویش اخم نمی کنم .. یعنی اگر کسی گفت "هنوز می خواهی اش!" با پشت دست می کوبانم در دهانش .. مرا نبین .. مرا نخواه .. مرا نخوان .. اصلا مرا نابود کن در ذهنِ عزیز و شلوغت! چون دیگر .. نمی خواهمت .. گاهی ، فقط گاهی در دلم برایت گریه خواهم کرد ک بانویی چون مرا از دست دادی .. دوستت دارم ولی .. نمی خواهمت ..


پ.ن: گور بابای هر چه احساس و

تف به دنیای عاشق و عشقش ..


+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید
Ali Salavati
۰۳ مرداد ۹۴ , ۱۱:۵۵
درکت می‌کنم...من اگه جای تو بودم یه دل سیر گریه می‌کردم...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه می‌شوم . شاعرها و نویسنده‌ها از همه‌چیز می‌نویسند . از همه‌چیز می‌نویسند و از نوشتن‌شان نان می‌خورند . من امّا فقط از تو می‌نویسم . فقط از تو می‌نویسم و با نوشتن‌ام خون دل می‌خورم .

{ فرشید فرهادی }


atata.s@yahoo.com
باز نویسی قالب : عرفــ ــان | دریافت کدهای این قالب : HTML | CSS قدرت گرفته از بیان