زنها علاوه بر لـاک های قرمز، به چرخ و فلک بزرگ در بلندترین نقطه شهر هم نیاز دارند! .. تا یک روز به تنهایی ، بلیت بگیری و با یک دوربین نه چندان قیمتی سوار شوی .. منتظر شوی چرخ و فلک برود بالا .. بالا .. بالاتر .. ترجیحا غروب باشد که چراغهای روشن بیشترِ شهر را ببینی .. و تمام "دوستم ندارد" ها .. "بر نمی گردد" ها .. "تنها شدم" ها .. بغضها .. تردیدها را بریزی پایین .. و به این فکر کنی، بین تمام این چراغ روشن .. ممکن است کسی زیر نور لامپ نشسته باشد .. در یک پارک یا در گلفروشی یا حتی روی توالت فرنگی!! .. کسی ک ممکن است روزی کاری کند ک دیگر هیچوقت جرخ و فلک لازم نشوی .. همینکه فکر کنی .. کسی .. بین تمام این چراغها ، چراغ دلش روزی برای تو روشن می شود، تا موقع ورود ب خانه ، پادری را ببینی .. کافی ست ..
نقـ طه
۱۴ مرداد ۹۴ , ۱۷:۰۱
من هم چند روزی است دلم می خواهد یک نقطه بالا که همه چیز را بریزم پایین ...

۱۴ مرداد ۹۴ , ۱۷:۰۱
من هم چند روزی است دلم می خواهد یک نقطه بالا که همه چیز را بریزم پایین ...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
.

من نه شاعرم نه نویسنده . نه میشوم . شاعرها و نویسندهها از همهچیز مینویسند . از همهچیز مینویسند و از نوشتنشان نان میخورند . من امّا فقط از تو مینویسم . فقط از تو مینویسم و با نوشتنام خون دل میخورم .
{ فرشید فرهادی }
atata.s@yahoo.com
{ فرشید فرهادی }
atata.s@yahoo.com