فکر کردی یادم میرود؟ فکر کردی فراموش می کنم؟ تو که نمی دانی همیشه ان لحظه را تصور می کنم که میان جیغ و دست و آهنگی ک پخش می شود، سمتت بیایم و کادویت را به دستت بدهم .. فقط من نبودم؟ همه بودند؟ اصلا تولد گرفتی؟ اووف .. یادم نمیرود جناب خان .. یک روز خودم برایت کیک درست می کنم .. شکلاتی .. رویش می نویسم .. جناب خان .. و آن روز به تو می گویم جناب خان .. تویی! و آن دم، مثل فیلمها آهنگی پخش شود .. جناب خان .. اهل اینجور آهنگها نیستی ولی .. با صدای مردانه ات .. زمزمه کن .. :
پ.ن:شاید از صورت خستم ، از این لحن غم آلودم
بفهمی من کیم امشب ، کجای زندگیت بودم
نمیخواستم بدونی تو چرا به گریه افتادم
اگر اصرار می کردم تورو از دست می دادم
منم اونکه تظاهر کرد نداره دیگه احساسی
شاید واسه همینم هست که دستامو نمی شناسی
منم اونکه ازت دوره ولی قهرش حقیقت نیست
که با تمومه دلتنگیش تولد تو دعوت نیست
پ.ن2: یکهو یاد تولدت افتادم .. کسی نبود نعش خسته ام را جمع کند ..