سر در گم مثل مادر فقیری که بچه اش در خون غرق شده و صدای گاز دادن ماشین .. و میوه های له شده ای که برای اولین بار خراب نیستند ..
پ.ن: نمی دونم دعا کنید رو چجوری بنویسم که خیلی خونده بشه!
فاطمه .ح
۰۸ شهریور ۹۴ , ۱۱:۴۵
تو دنیایِ مجازی هر چقدر بگی نوشته ها از تهِ دلِ، باز اون تهِ دل بودنِ دیده نمیشه! هر چقدر بگم دعام از تهِ دلِ باز اون تهِ دلِ نیست! اصولا همیشه دعاهایی که برای خودم میکردم از تهِ دل بود! حتی وقتی امامزاده ها یا یه جای زیارتی هم میرفتم یادم میرفت که دعا کنم کلا! بقیه چون من سید بودم میگفتن دعا کن برامون من تازه یادم می اومد! تهِ دل رو نفهمیدم چطوری! ولی باز مثلِ برگشتن از یه امامزاده که هول هولکی یادم میرفت برای بقیه دعا کنم برات دعا کردم! ولی نفهمیدم چی زیرِ لبم گفتم! چون اونا میگفتن خوشبخت شیمُ اینا! اما تو هیچی نگفتی! اصلا دعا کردن کار من نیست!
کامنت طولان. گذاشتن هم کار من نبود! فقط الان میخوام اینجا هی کامنت طولانی بزارم! هی بنویسم!
۰۸ شهریور ۹۴ , ۱۱:۴۵
تو دنیایِ مجازی هر چقدر بگی نوشته ها از تهِ دلِ، باز اون تهِ دل بودنِ دیده نمیشه! هر چقدر بگم دعام از تهِ دلِ باز اون تهِ دلِ نیست! اصولا همیشه دعاهایی که برای خودم میکردم از تهِ دل بود! حتی وقتی امامزاده ها یا یه جای زیارتی هم میرفتم یادم میرفت که دعا کنم کلا! بقیه چون من سید بودم میگفتن دعا کن برامون من تازه یادم می اومد! تهِ دل رو نفهمیدم چطوری! ولی باز مثلِ برگشتن از یه امامزاده که هول هولکی یادم میرفت برای بقیه دعا کنم برات دعا کردم! ولی نفهمیدم چی زیرِ لبم گفتم! چون اونا میگفتن خوشبخت شیمُ اینا! اما تو هیچی نگفتی! اصلا دعا کردن کار من نیست!
کامنت طولان. گذاشتن هم کار من نبود! فقط الان میخوام اینجا هی کامنت طولانی بزارم! هی بنویسم!
فاطمه .ح
۰۸ شهریور ۹۴ , ۱۱:۴۷
وقتی جمله ی اولِ اون کامنت قبل رو نوشتم، میخواستم بهت بگم برو با یه ادمِ واقعی دردو دل کن. ولی تو افکارو حرفام گم شدم! الان میگم.
۰۸ شهریور ۹۴ , ۱۱:۴۷
وقتی جمله ی اولِ اون کامنت قبل رو نوشتم، میخواستم بهت بگم برو با یه ادمِ واقعی دردو دل کن. ولی تو افکارو حرفام گم شدم! الان میگم.
فاطمه .ح
۰۸ شهریور ۹۴ , ۱۱:۵۷
خدا یه روزنه ی نوره! میشه ساعت ها بهش خیره شد و اون افکارتو بخونه.. خدا داره خسته م میکنه. سردرگم میکنه! اعصابم خورد شد! من الان موی بافته ی بلند میخوام! اما یه حسی میگه موی پسرونه ی کوتاه خوبه ... هر دوش خوبه!! هر دو رو میخوام!
۰۸ شهریور ۹۴ , ۱۱:۵۷
خدا یه روزنه ی نوره! میشه ساعت ها بهش خیره شد و اون افکارتو بخونه.. خدا داره خسته م میکنه. سردرگم میکنه! اعصابم خورد شد! من الان موی بافته ی بلند میخوام! اما یه حسی میگه موی پسرونه ی کوتاه خوبه ... هر دوش خوبه!! هر دو رو میخوام!
فاطمه .ح
۰۸ شهریور ۹۴ , ۱۲:۰۹
من هم بهش فکر کردم هم بهش عمل کردم! در حال حاضر نیازی به کش ِ مو ندارم! اونقدر کوتاهه که با موی برادرم فرق نداره!
۰۸ شهریور ۹۴ , ۱۲:۰۹
من هم بهش فکر کردم هم بهش عمل کردم! در حال حاضر نیازی به کش ِ مو ندارم! اونقدر کوتاهه که با موی برادرم فرق نداره!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه می‌شوم . شاعرها و نویسنده‌ها از همه‌چیز می‌نویسند . از همه‌چیز می‌نویسند و از نوشتن‌شان نان می‌خورند . من امّا فقط از تو می‌نویسم . فقط از تو می‌نویسم و با نوشتن‌ام خون دل می‌خورم .
{ فرشید فرهادی }
atata.s@yahoo.com
{ فرشید فرهادی }
atata.s@yahoo.com