مثل آهنگ می مانیم .. بعضی ها با خواندمان می گریند .. بعضی می خندد و گاهاً می رقصند .. و اگر من خودم را می خواندم .. مثل همان دختر ساکت گوشه سالن بودم که به لولیدن آدمها در هم نگاه می کند و پای سیب اش را می خورد ..
Ali Salavati
۲۴ شهریور ۹۴ , ۱۷:۵۳

۲۴ شهریور ۹۴ , ۱۷:۵۳
من با آهنگ تو آرام شدم...اندکی بعد خوابیدم
در کنار هم پای سیب خوردیم
چه رؤیای قشنگی!ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
.

من نه شاعرم نه نویسنده . نه میشوم . شاعرها و نویسندهها از همهچیز مینویسند . از همهچیز مینویسند و از نوشتنشان نان میخورند . من امّا فقط از تو مینویسم . فقط از تو مینویسم و با نوشتنام خون دل میخورم .
{ فرشید فرهادی }
atata.s@yahoo.com
{ فرشید فرهادی }
atata.s@yahoo.com