همه فعالیت کرده بودند .. رقصیده بودند .. عرق کرده بودند و یک ساعت بعد، در خیابان سرازیر شدند .. عروسی بود و همه شلوغ می کردند! .. چند روز بعد خبر رسیده داماد سرما خورده .. عروس هم! عاشقانه ای آرام بود و در خانه ما هیچکس سرما نخورد!
Ali Salavati
۱۲ مهر ۹۴ , ۱۷:۱۵

۱۲ مهر ۹۴ , ۱۷:۱۵
مرا ویروس عشقم آرزو بود
و لیکن آنفولانزا شد نصیبم...
+خوش به حال اونایی که سرما نخوردند.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
.

من نه شاعرم نه نویسنده . نه میشوم . شاعرها و نویسندهها از همهچیز مینویسند . از همهچیز مینویسند و از نوشتنشان نان میخورند . من امّا فقط از تو مینویسم . فقط از تو مینویسم و با نوشتنام خون دل میخورم .
{ فرشید فرهادی }
atata.s@yahoo.com
{ فرشید فرهادی }
atata.s@yahoo.com