گ‌ل م‌ص‌ن‌وع‌ی !

یکی باید به حسن یوسف میگفت .. دستی باید از پشت سر ، شانه هایش را می‌گرفت و او را نگه می‌داشت .. باید جادوگری از اعماق تاریکی ها با کمری قوز کرده، انگشتانی ک خم شده اند و دندانِ طلا و چشم‌هایی ک اینبار می‌خواستند راست بگویند! می‌آمد و آن موهای وزوزیِ خاکستری و سفید اش را تاب می‌داد و چیزی می‌گفت .. باید کسی به حسن یوسف می‌گفت ک گلهای مصنوعی، مصنوعی‌اند .. خودشان را به آب بزنند .. به آتش بزنند یا عنصرهای اصلی دیگر فرقی ندارد! آنها همیشه مصنوعی‌اند .. اگر مشت‌مشت گلِ مصنوعیِ زیبا را بریزی در گلدانِ سبز رنگی ک رویش پر شده از شکوفه های سفید و صورتیِ چینی، باز هم طبیعی نیستند .. اگر بچپانی‌شان در گلدان جهاز مامان، بوی غم می‌گیرد .. حتی گلدان زیبا و اشرافی مادربزرگ هم کارساز نیست .. یک روز، وقتی ک دست به گلبرگِ ضخیم و زبرشان بکشی .. وقتی ببویی عطری را ک هیچوقت نداشتند .. وقتی بگیری ساقه‌ای را ک معلوم نیست از کدام جهنم‌دره ای در آمده .. می‌فهمی ک مصنوعی است .. و ای کاش ک دیر نباشد .. کسی باید به من می‌گفت ک گلهای مصنوعی هیچوقت گل نمی‌دهند .. 



پ.ن: عکس از نیلو .. { ممنونم بانوی مهربان :) }

پ.ن: گ‌ل‌ه‌ای م‌ص‌ن‌وع‌ی ! ( مُدل جدیدند عوضی‌ها! )
+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه می‌شوم . شاعرها و نویسنده‌ها از همه‌چیز می‌نویسند . از همه‌چیز می‌نویسند و از نوشتن‌شان نان می‌خورند . من امّا فقط از تو می‌نویسم . فقط از تو می‌نویسم و با نوشتن‌ام خون دل می‌خورم .

{ فرشید فرهادی }


atata.s@yahoo.com
باز نویسی قالب : عرفــ ــان | دریافت کدهای این قالب : HTML | CSS قدرت گرفته از بیان