نورِ خورشید .. صدای پسرداییِ شیطون .. خندههای خاله .. صدای گرفته خواهرت .. "بیدار شدی؟" گفتنهای مامان .. قربون صدقههای مامانی و فحشهای پاستوریزه و مسخره دایی وسطی به پسرهمسایه با اون ماشینِ توپش .. صدای پیانو از طبقه بالا .. اصرار شیطونِ فامیل برای بازی با دختر همسایه پایینی .. صدای رادیوجوان .. بوی چای دمکرده + دارچین .. یه کشش به عضلاتِ خشک شده بر اثر خوابیدن روی مبل .. حسخوبیه ..
.

من نه شاعرم نه نویسنده . نه میشوم . شاعرها و نویسندهها از همهچیز مینویسند . از همهچیز مینویسند و از نوشتنشان نان میخورند . من امّا فقط از تو مینویسم . فقط از تو مینویسم و با نوشتنام خون دل میخورم .
{ فرشید فرهادی }
atata.s@yahoo.com
{ فرشید فرهادی }
atata.s@yahoo.com