لپها/گونهها، در موقعیتهای مختلف داغ میشوند و گُر میگیری .. در اکثر مواقع، کسی چیزی میگوید ک دلت قیلیویلی میرود و سرخ میشوی .. گاهاً به دلیلِ شنیدنِ مسائلِ عاشقانه است و ممنوعههای پاستوریزهای ک فکر میکنی تهخطِ ضایع بازیست .. و بعضی اوقات هم .. مثلِ الان .. گرم میشوی از گرمای وجودش ک انگار تب کرده و در پنجسانتی تو، کنار تخت قرار دارد .. و حوصله نداری ک آنرا بگذاری روی شمع و داری میپزی از گرما و دست به دامانِ دیگری میشوی ک "بخاری رو کم میکنی؟" :|
پ.ن: بله! گرمای وجودِ ما اینجوری میرسه :)