یادِ وقتایی افتادم ک از باغ مامانی برمیگشتیم .. بقول خودش، یه تیکه زمین بود ک هرکی دلش می خواست میاومد .. از انگورها و سیبهاش میخورد .. کلی عشق و حال میکرد و میرفت .. سیزدهبدر ها میرفتیم همون باغای ک ازش خوشم نمیومد .. خیلی بیخود بود .. و تنها مزیتش ، خلوت بودنش بود .. با خاله قرار گذاشته بودیم، هر دفعه با هم بریم بالای اون تپه و کلی جیغ بزنیم .. جیغهای بچگیم از روی شیطنت بود و رو کم کنی ولی حالا میفهمم ک چرا خاله انقدر دوست داتش جیغ بزنه .. همیشه توی راه بالا رفتن از اون تپه، پام زخمی میشد .. پر بود از خار .. و بعضی از قسمتهاش هم ک از مانتوی خاله آویزون میشدم و با عصبانیت میگفت ک نزدیک بودیم دوتاییمون بیافتیم .. حس خوبی داشت .. ب سیخ کشیدنِ -بقول دایی وسطی- جوج ها! و دستای چرب و لیوانهایی ک از دستت لیز میخورد و خیس شدنِ لباسِ بغل دستیات و یه لبخندِ پهن! .. وقتایی ک بابا با وسواس رانندگی میکرد تا ماشین سرویس نشه و سعی داشت جایی پارک کنه ک سایه باشه .. فرو کردن پاهای سفید شده از راه رفتمون توی آب و ترسیدن از اینکه هیولایی از توی اون کانال به داخل نکشدت .. باز کردن بسته پفک و نصفه خوردنش و بعد از نیمساعت، حالتشو از دست داده و انگار داری گازِ جامد میخوری! .. التماس به بزرگترا ک با من بیاید دستشویی! میترسم! .. حق داشتم .. مار داشت .. و راههای برگشتنی و حالِ زار من و اینکه به مامانی میسپردم روی مخِ مامان کار کنه ک فردا نرم مدرسه و غروبِ دلگیر 13 فروردین و جاده شلوغ و استرس داشتن بخاطر اینکه به قسمت آخر کلاه قرمزی نرسیم .. دیدن چراغهای یکی در میون روشنِ جاده و منظم شدنِ صف ماشینها و وارد شدن ب شهر .. و جایی ک خیلی غم انگیز بود و باید از ماشینِ بقیه جدا میشدیم و خداخدا میکردم ک بریم خونه مامانی و بعضی وقتها بخت یارم نبود و راهمون به سمت خونه کج میشد .. رسیدن ب خونه و تذکر برای پیاده کردن وسایل و اینکه فردا کی ظرفهاشونو بشوره .. رسیدن ب تلویزیون .. بغض کردن و حرص داشتن ب خاطر خداحافظی آقای مجری و برای آخرین بار شنیدنِ شعر کلاه قرمزی تا عید سال بعد .. تولد عیدِ شما مبارک .. دلم تنگ شد ..
.

من نه شاعرم نه نویسنده . نه میشوم . شاعرها و نویسندهها از همهچیز مینویسند . از همهچیز مینویسند و از نوشتنشان نان میخورند . من امّا فقط از تو مینویسم . فقط از تو مینویسم و با نوشتنام خون دل میخورم .
{ فرشید فرهادی }
atata.s@yahoo.com
{ فرشید فرهادی }
atata.s@yahoo.com