386اُمین

نگاهم را از فرمان که نه! از چراغهای روشن و علامتهای کنار کیلومتر شمار ماشین‌اش گرفتم .. باک بنزین‌اش پُرِپُر بود! این ترسناک‌تر از چمدان است .. ترسناک‌تر از سوتِ قطار و وحشت‌آورترین علامت .. حتی بدتر از صدای نازک دختری که شماره پروازی را اعلام کند .. دستم را گرفت و گفت: آدمایی ک زود ترکت میکنن خیلی دوستت دارن ..

نگاهش کردم و گفتم: از کجا می‌دونی؟

لبخند محزونی زد و جواب داد: چون من خیلی دوستت دارم ..


پ.ن: از همان فی‌البداهه ها


+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید
ثمین سعیدی نیا
۱۹ آذر ۹۴ , ۰۱:۲۶
و من شاگرد تنبلِ کلاسی بودم که هرچه معلمش این جمله را در گوشش خواند به خرجش نرفت که نرفت

و من هنوز همان زنی هستم که زود که نه!خیلی زود ترکش میکنند...

پاسخ :

زنی تنها در آستانه فصلی سرد ..
نیلوفر قاسمی
۱۹ آذر ۹۴ , ۱۰:۳۸
چِ خوب بود این

پاسخ :

:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه می‌شوم . شاعرها و نویسنده‌ها از همه‌چیز می‌نویسند . از همه‌چیز می‌نویسند و از نوشتن‌شان نان می‌خورند . من امّا فقط از تو می‌نویسم . فقط از تو می‌نویسم و با نوشتن‌ام خون دل می‌خورم .

{ فرشید فرهادی }


atata.s@yahoo.com
باز نویسی قالب : عرفــ ــان | دریافت کدهای این قالب : HTML | CSS قدرت گرفته از بیان