مامان، همه چیزو پیدا میکنه .. تموم مامانها همینطورن .. حتی اگه جورابِ راهراه زمستونیت هم توی کشویی ک دلُ رودهاشو بیرون ریختی ، نباشه .. مامان پیداش میکنه .. دوازده سالم بود .. صبحی بودیم .. قرار بود مدرسهها بخاطر بارش برف و برودت هوا و هرچی حرفِ قشنگ ک گوینده رادیو گفت، تعطیل باشه ک نشد .. یعنی ما بخاطر سرودمون مجبور بودیم بریم و باز مثل تموم وقتهایی که دیرت شده، یکی از اصلیترین اجزای تیپِ آبی - سورمهایِ مدرسه ام، گم شد .. هِد! هِد لعنتی ک موقع زدنش روی موهای پرکلاغیات، سُر میخورد و تا بالای پلکات پایین میاومد و بخاطر بهم نخوردنِ نظمای ک هیچوقت برقرار نبود، نباید بدنت رو حتی یک اپسیلون هم تکون میدادی تا مبادا ناظم نبینه و به سرعت نور بالای سرت حاضر نشه و نگه "از نمره انضباطت کم میشه" .. و مامان دوباره باید مثل معجزه ، از توی آشپزخونه، سرِ کمدم ک ب قول خودش - سگ صاحبشو نمیشناخت - نازل میشد و در طولِ مدتی ک فاصله اتاق من تا آشپزخونه رو طی میکرد،همه اش تهدید بود ک "اگه اومدم پیداش کردم، چی؟" .. و مثل همیشه با هول افتادم ب جون کمد و کمتر از یک دقیقه، هدِ سورمهایِ نخی توی دستم بود و باز به ریشه موهایی فکر میکردم ک تا ساعت دوازده درد میگرفت از زور این تیکه پارچه لعنتی .. و حالا .. میخوام مامان رو دوباره صدا کنم .. برم توی ایوون و نگاه کنم به فضای روبروم ک یک nاُم این شهر آلوده رو هم نمیگیره .. و بگم ک گمات کردم .. و مامان با تهدید وغرغر بیاد سمتم و از ترس اینکه بیاد .. بگرده .. پیدات کنه و بهم چشمغره بره .. پیدا کنم .. مردی رو ک شاید فقط تهدیدهای مامان کمک به پیدا شدنش کنه ..
آقای الف
۲۰ آذر ۹۴ , ۱۴:۰۶
جوراب جورابو بگو همیشه پیداش میکنن ولی اون مورد آخریه رو اگه بهش بگم فک نکنم بره بگرده پیداش کنه پوستمو می کنه یحتمل :)

۲۰ آذر ۹۴ , ۱۴:۰۶
جوراب جورابو بگو همیشه پیداش میکنن ولی اون مورد آخریه رو اگه بهش بگم فک نکنم بره بگرده پیداش کنه پوستمو می کنه یحتمل :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
.

من نه شاعرم نه نویسنده . نه میشوم . شاعرها و نویسندهها از همهچیز مینویسند . از همهچیز مینویسند و از نوشتنشان نان میخورند . من امّا فقط از تو مینویسم . فقط از تو مینویسم و با نوشتنام خون دل میخورم .
{ فرشید فرهادی }
atata.s@yahoo.com
{ فرشید فرهادی }
atata.s@yahoo.com