از اول هم توسری خور بودیم .. برادرم از مافوق شکم گنده و سیاه چرده اش .. خواهرم از همکارهایش با انگشتانی پر زرق و ررق .. و من از درد و بلایت ک ب سرم خوردند و می خورند عزیزه جان ..
.

من نه شاعرم نه نویسنده . نه میشوم . شاعرها و نویسندهها از همهچیز مینویسند . از همهچیز مینویسند و از نوشتنشان نان میخورند . من امّا فقط از تو مینویسم . فقط از تو مینویسم و با نوشتنام خون دل میخورم .
{ فرشید فرهادی }
atata.s@yahoo.com
{ فرشید فرهادی }
atata.s@yahoo.com