گاز اشک آور

فردا امتحان زمین داره. فصل هشت رو حذف کرده چون حس خوندنشو نداشت. الان هم چهارزانو نسسته پایین تختم تا دلم به رحم بیاد و ازش بپرسم قسمتایی که علامت زده رو.
یاد ترم اولش افتادم. دقیق یادمه. همون شبی که فردا زمین داشت و گفت اگه پسر میشدم اسم شهاب بهم میومد. تکه سنگی در فضا سرگردان .. سرگردان ..
حالا که رسیدیم به فصل چهارش که فقط هفتاد و پنج صدم نمره ازش میاد، یه چیز جالب فهمیدم.
مرحله فرمرولی میدونی چیه؟ ببین .. آتشفشانا مثل ما غصه هاشونو میریزن توو دلشون. هی هیچی نمیگن. هی پلکهاشونو محکم رو هم فشار میدن و نفس عمیق میکشن. میبینن هی داره ماگما میاد بالا .. میاد بالا .. به دفعه انفجار .. همه ی دور و بری ها خسارت میبینن .. ولی طبیعته .. کاریش نمیشه کرد .. ولی به همینجا ختم نمیشه. آتشفشانا هرچی غصه بود ریختن بیرون ولی انگار هنوزم یه چیزی کمه. هنوز دلشون آروم نشده. مثل وقتایی که بخوای یه درد رو با پیتزا حل کنی. واسه خاطر همین تا مدتها بعد از فعالیتشون ازشون گاز خارج میشه. دود بیرون میاد. شایدم سمی باشن. چندسال .. چند قرن ..
حس میکنم توو مرحله فرمرولی گیر کردم .. مثل قطار از کله م دود بلند میشه .. از دلم دود بلند میشه .. از چشام دود بلند میشه .. چند سال .. چند قرن ..
"بلدی. پاشو برو."
+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید
فــــ . میم
۲۴ ارديبهشت ۹۷ , ۰۰:۴۷
من جمله مشکلات تکرار شونده سر هر امتحان زمین ِ ترم و غیر ترمی.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه می‌شوم . شاعرها و نویسنده‌ها از همه‌چیز می‌نویسند . از همه‌چیز می‌نویسند و از نوشتن‌شان نان می‌خورند . من امّا فقط از تو می‌نویسم . فقط از تو می‌نویسم و با نوشتن‌ام خون دل می‌خورم .

{ فرشید فرهادی }


atata.s@yahoo.com
باز نویسی قالب : عرفــ ــان | دریافت کدهای این قالب : HTML | CSS قدرت گرفته از بیان