تو بری یه لیوان آب بخوری هم من منتظرت میمونم.

توو فرودگاه که منتظر بودیم .. برگشتی سمتم و گفتی "یه سریام هستن که وقتی میان هیشکی منتظرشون نیست.. سخته ها"
منم همینجوری که ده دیقه بود زل زده بودم به نخ مشکی زیر دومین دکمه کاپشن سیاهت، گفتم "توو این دنیا واسه هر کی، لااقل یه نفر هست که منتظرش باشه" ولی دیگه اشاره نکردم که واسه ی تو .. بغلت وایساده و ده دیقه و سی ثانیه ست زل زده به نخ مشکی زیر دومین دکمه کاپشنی که برای سومین باره تنت میبیندش.
+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید
Mr. DarK ..
۲۸ اسفند ۹۷ , ۱۲:۰۵
:)

پاسخ :

:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه می‌شوم . شاعرها و نویسنده‌ها از همه‌چیز می‌نویسند . از همه‌چیز می‌نویسند و از نوشتن‌شان نان می‌خورند . من امّا فقط از تو می‌نویسم . فقط از تو می‌نویسم و با نوشتن‌ام خون دل می‌خورم .

{ فرشید فرهادی }


atata.s@yahoo.com
باز نویسی قالب : عرفــ ــان | دریافت کدهای این قالب : HTML | CSS قدرت گرفته از بیان