امیدوارم حالا حالاها نبینمت.

چنددرصد ممکنه حس ششمون در مورد اینکه کسی بهمون علاقه داره، اشتباه نکنه؟ از اونجایی که لیست بلندبالای من، یک نفره و حدسم درست بوده در مورد حسش به خودم .. همش دارم رفتارهات رو باهاش مقایسه میکنم. ولی راستش رو بخوای زیاد نمی بینمت که بتونم قضاوت کنم. ببینمت هم نگاهت نمی کنم. نگاهت کنم هم با اخمه. با اخم هم باشه تو شوکه میشی. شوکه بشی فکر میکنی. فکر کنی یاد من میفتی. (اینجا من خوشحالم) یاد من بیفتی مسخره ت میاد بهم فکر کردی. مسخره ت بیاد بهم فکر کنی دیگه فکر نمیکنی. دیگه شوکه نمیشی. دیگه نگاهم نمیکنی. جواب پیام هام رو مثل مال بقیه میدی، هرچقدر هم بگم نگار از چتش با تو اسکرین بفرسته و کلمه ها رو مقایسه کنم؛ فوقش جای "ممنون" گفتی "مرسی". اگه بهم گفته باشی مرسی با خودم میگم صمیمی تره .. اگر بگی ممنون میگم چقدر با احترام رفتار میکنه. بگذریم .. چکار کنم نفهمی؟

+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه می‌شوم . شاعرها و نویسنده‌ها از همه‌چیز می‌نویسند . از همه‌چیز می‌نویسند و از نوشتن‌شان نان می‌خورند . من امّا فقط از تو می‌نویسم . فقط از تو می‌نویسم و با نوشتن‌ام خون دل می‌خورم .

{ فرشید فرهادی }


atata.s@yahoo.com
باز نویسی قالب : عرفــ ــان | دریافت کدهای این قالب : HTML | CSS قدرت گرفته از بیان