حالا که تمام شده، راحت‌تر می‌توانم درباره‌اش حرف بزنم.

قبلا وبلاگ داشتی. از آن وبلاگ‌های بلاگفا که قالب‌شان طرحِ ساعت و قهوه و اینجور چیزها بود. وقتی آدرسش را سرچ کردی و روی مانیتور کامپیوترت نشانم دادی، حفظ کردنِ آدرسش بیشتر از چیزی که باید، انرژی‌ام را گرفت؛ همزمان باید حفظش می‌کردم و طوری نشان میدادم که "چیز خاصی هم نیست حالا". سخت بود بخاطر سپردنش، آن هم با وجود تو که روی صندلیِ گردانِ بغلم دستم نشسته بودی و حرف میزدی و خودت را به رخ می‌کشیدی. ولی این روزها هرچقدر فکر میکنم - که زیاد هم فکر نمی‌کنم - یادم نمی‌آید اسمش چه بود. ولی خاطرم می‌آید چندباری خواستم برایت کامنت بگذارم ولی همیشه محتاط بوده‌ام .. از همان اول تاالان. "اگر بفهمی چه؟ اگر بفهمند چه؟ اگر پیش خودت پوزخند بزنی و بنظرت احمق بیایم چه؟"

آیدی تلگرامت را ولی یادم مانده. باورت بشود یا نه، خیلی وقت بود سر نزده بودم. تا همچین چند روز پیش که یادم آمد "من روزی دوستش داشتم! چقدر دور بنظر می‌رسد آن زمان" و .. آره دیگر .. خوش عکس نیستی. همین.

+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه می‌شوم . شاعرها و نویسنده‌ها از همه‌چیز می‌نویسند . از همه‌چیز می‌نویسند و از نوشتن‌شان نان می‌خورند . من امّا فقط از تو می‌نویسم . فقط از تو می‌نویسم و با نوشتن‌ام خون دل می‌خورم .

{ فرشید فرهادی }


atata.s@yahoo.com
باز نویسی قالب : عرفــ ــان | دریافت کدهای این قالب : HTML | CSS قدرت گرفته از بیان