خوابم هم نمی‌بره و فردا باید ۱۰ ساعت توی راه باشم.

"دیدی وقتی برای به سرانجام رسوندن یه کار خیلی به خودت سخت می‌گیری و بالاخره اون کار تموم میشه، انگار عصبانیت وجودت رو می‌گیره از اون همه زجری که کشیدی؟ نمی‌دونم .. توقع داشتی مثلا تموم نشه؟ اون عصبانیتت واسه چیه؟ خودمم نمی‌دونم ولی .. الان .. حالا که تنهاییم از نظر بقیه به سر اومده، به خودم اجازه دادم بشکنم. شکستم و دارم عین سگ به خودم می‌پیچم از یه حسِ مرموزی که حتی نمی‌دونم اسمش رو چی باید گذاشت ولی میدونم قسمت اعظمش خشمه و بخدا نمی‌دونم‌ چه مرگمه."
+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه می‌شوم . شاعرها و نویسنده‌ها از همه‌چیز می‌نویسند . از همه‌چیز می‌نویسند و از نوشتن‌شان نان می‌خورند . من امّا فقط از تو می‌نویسم . فقط از تو می‌نویسم و با نوشتن‌ام خون دل می‌خورم .

{ فرشید فرهادی }


atata.s@yahoo.com
باز نویسی قالب : عرفــ ــان | دریافت کدهای این قالب : HTML | CSS قدرت گرفته از بیان