خوابگاه تنها جاییه که میتونی با خیال راحت وسط حیاط بشینی و قطره قطره اشک بریزی. هیچکی قرار نیست بگه "باز چته" یا "مگه چی کم داری".
حالا که ۴۰ دقیقهس دارم گریه میکنم، میدونم چشمهام پف کردن و قراره توی همین چشمها خط مشکی بکشم و به مژههای خیس از اشکم ریمل بزنم و روی پوستِ داغ از تبِ سرماخوردگیِ یک ماههم کرم بزنم و یه ماسک سه بعدیِ مشکی هم روش و یه عینکِ قاب پنجضلعی که گوشهی جفت شیشههاش سنجاقکِ طلایی بیاد روی چشمهام و توی بخش باید نگاهم رو از همه بدزدم و برم داروهای ساعت ۱۴ رو بدم و اگه کسی گفت "خانوم جای سوزنی که برام زدن درد میکنه" برم رگش رو بگیرم. راستی .. بعدش باید برم نون بخرم و خستهام امروز. کاش مغزم واسه یه روز خاموش میشد. کاشت کلید داشت این لعنتیِ پر از نورون.
حالا که ۴۰ دقیقهس دارم گریه میکنم، میدونم چشمهام پف کردن و قراره توی همین چشمها خط مشکی بکشم و به مژههای خیس از اشکم ریمل بزنم و روی پوستِ داغ از تبِ سرماخوردگیِ یک ماههم کرم بزنم و یه ماسک سه بعدیِ مشکی هم روش و یه عینکِ قاب پنجضلعی که گوشهی جفت شیشههاش سنجاقکِ طلایی بیاد روی چشمهام و توی بخش باید نگاهم رو از همه بدزدم و برم داروهای ساعت ۱۴ رو بدم و اگه کسی گفت "خانوم جای سوزنی که برام زدن درد میکنه" برم رگش رو بگیرم. راستی .. بعدش باید برم نون بخرم و خستهام امروز. کاش مغزم واسه یه روز خاموش میشد. کاشت کلید داشت این لعنتیِ پر از نورون.