کاش قلب من از سنگ بود.

بُریدم. از آن بریدن‌هایی که در صحت عقل و تدبیر تصمیم می گیری که این قائله را ختم کنی و آن نخ پوسیده‌ی بین روح خودت و خیال باطلی که از او ساخته‌ای را ببری. بُریدم و دوست دارم دیگر هیچوقت قلبم را به روی کسی باز نکنم. نمی‌دانم این حس را داشته‌اید یا نه. بعضی آدمها از علاقه‌ای که به دیگری دارند، لذت می‌برند و برایشان اهمیتی ندارد که حس طرف مقابل چیست. من اینطور نیستم. دوست دارم آن شور و اشتیاق را توی صورتش ببینم. وقتی نگاهش می کنم آن تار تارِ عنبیه‌اش پر از محبت و لبخند باشد‌ مثل مال من‌‌. دوست دارم تمام کارها و حرفهایش را طوری که می‌خوام و باید باشد برداشت کنم. دوست دارم بگویم "من دوستت دارم" و حتی چیزی نگوید ولی آن لبخندش گویای همه چیز باشد. دلم می‌خواهد وقتی کسی به اسم کوچک صدایش می‌کند، جواب ندهد. می‌خواهم حتی اگر دو هفته ندیدمش، دلم نلرزد که "نکند یادش رفته باشد حس بین ما را". و بلافاصله درونم کسی داد می‌زند "حسی بود؟". من پیچیده نیستم. با همه خوبم، با تو بد. با همه مهربان، با تو سرسنگین. کاش بفهمی .. که من دنبالِ دوست داشتنت هستم. مثل مادرها، قربان صدقه‌ات میروم توی دلم. من فقط می‌خواهم دوستت داشته باشم. اگر نگذاری‌. اگر نشود .. سخت گریه خواهم کرد. فقط همین کار از من برمی‌آید.
+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید
استان تهران
۰۵ دی ۰۲ , ۲۰:۵۸

خدا ختم بخیر کند ☹

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه می‌شوم . شاعرها و نویسنده‌ها از همه‌چیز می‌نویسند . از همه‌چیز می‌نویسند و از نوشتن‌شان نان می‌خورند . من امّا فقط از تو می‌نویسم . فقط از تو می‌نویسم و با نوشتن‌ام خون دل می‌خورم .

{ فرشید فرهادی }


atata.s@yahoo.com
باز نویسی قالب : عرفــ ــان | دریافت کدهای این قالب : HTML | CSS قدرت گرفته از بیان