بارها خوانده ام که بعضیها منتظر بابالنگ دراز زندگی خود اند ولی من، بابا لنگ دراز نمی خواهم! جین وبستر نمی خواهم .. من دلم لک زده برای داشتن یک بابانوئل که شبی برفی، با سورتمه اش که توسط گوزنهای شمالی جابجا می شود جلوی خانه مان توقف کند و صدای زنگوله آنها در آید! باور کن .. می روم با سورتمه و یادم می رود مردی بود که به تمام بابالنگ درازها ترجیح اش می دادم .. چه برسد به بابانوئل!
پ.ن: حسِ خوب یعنی شنیدن صدای تار از بیرون پنجره .. که مدت ها بود که ازش خبری نبود .. هرچی باعث انگیزه دوباره اش برای نواختن شده ، براش خوشحالم :) برای کسی که تابحال یکبار هم سرم را بیرون نبردم ک چهره اش رو ببینم .. اصلا زن هستی یا از آن دسته آدمهایی ک هیچوقت نشناختمشان؟ مردها را می گویم!