باید در نیازمندی های روزنامه آگهی بدهم ..

یکی بیاید به منِ لعنتی حالی کند که این به هم ریختگی ها، خنده های مصنوعی، نقابِ شادی روی صورت نهادن از روی علاقه نیست! یکی بیاید و بزند درِ گوشم و فریاد بزند "دوستش نداری .. نداری .. نداری و تمام این خُل بازی هایت از سرِ عادت و حسادت است .. همین!" .. هیچکس نبود؟! خواهش می کنم!!


+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید
نقـ طه
۱۴ مرداد ۹۴ , ۲۱:۳۲
کار با ی تق درست نمیشه
خودت از هیجان ش کم کن بانو !

پاسخ :

سعی میکنم مستر ..
no body
۱۴ مرداد ۹۴ , ۲۱:۴۸
به این فکرکن که شادبودن وآرامش داشتن حقته....

دنیاحق داره ناراحتت کنه ،وتوحق داری،ناراحت نشی

پاسخ :

من تنها حقی ک دارم سکوته ..
مجید تـ
۱۵ مرداد ۹۴ , ۱۲:۰۸
چقدر یاد کسی افتادم . . .!

پاسخ :

:)
Ali Salavati
۲۱ مرداد ۹۴ , ۱۱:۵۲

کاش می‌شد با دلت بازی کنی...

این جنون را با سرفه ای خالی کنی

زحمت ما را  ز سیلی کم کنی!!!

پاسخ :

جالب بود .. مرسی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه می‌شوم . شاعرها و نویسنده‌ها از همه‌چیز می‌نویسند . از همه‌چیز می‌نویسند و از نوشتن‌شان نان می‌خورند . من امّا فقط از تو می‌نویسم . فقط از تو می‌نویسم و با نوشتن‌ام خون دل می‌خورم .

{ فرشید فرهادی }


atata.s@yahoo.com
باز نویسی قالب : عرفــ ــان | دریافت کدهای این قالب : HTML | CSS قدرت گرفته از بیان