کوچولوی بی گناهی که وجود ندارد ..

بعدها شعرهایی که برای کودک میخوانم هیچگاه جزو دار و دسته "یه توپ دارم قل قلیِ .. " نخواهد بود! شعرهایم چیزی است مانند "مامانش اینجا نشسته گریه می کنه .. زاری می کنه .. اشک میریزه .. جیرینگ جیرینگ .." .. دلم برایش میسوزد .. 



پ.ن: تو شورِ شعورِ حضورِ غرورِ عمیق و باوری

تو به شکلی عجیب و غریبانه در مسلخ من یاوری

تو به اندازه ی بودن منی

تو حس ناب شعر خواندنی،تو توانای ساده بودنی،تودلیل محکم خوب مردنی..

پ.ن2: حس خوبیه که برای هر دست نوشته یه پی نوشت از اشعار بقیه میاد تو ذهنم :) به خودم امیدوارم شدم ..

+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید
نقـ طه
۱۴ مرداد ۹۴ , ۲۱:۳۱
پ . ن خیلی خوب بود :)

پاسخ :

ممنون :)
نیلوفر
۱۴ مرداد ۹۴ , ۲۱:۳۷
زندگانی را می توان به سنگ چاقو تیزکنی تشبیه کرد. تیز شدن چاقو یا بریدن دست نتیجه ی نیت و قصد ما است.

پاسخ :

منطقیه ولی حرفهای منطقی همیشه راه حل نیست ..

ممنون نیلوفر جان :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه می‌شوم . شاعرها و نویسنده‌ها از همه‌چیز می‌نویسند . از همه‌چیز می‌نویسند و از نوشتن‌شان نان می‌خورند . من امّا فقط از تو می‌نویسم . فقط از تو می‌نویسم و با نوشتن‌ام خون دل می‌خورم .

{ فرشید فرهادی }


atata.s@yahoo.com
باز نویسی قالب : عرفــ ــان | دریافت کدهای این قالب : HTML | CSS قدرت گرفته از بیان