بعدها شعرهایی که برای کودک میخوانم هیچگاه جزو دار و دسته "یه توپ دارم قل قلیِ .. " نخواهد بود! شعرهایم چیزی است مانند "مامانش اینجا نشسته گریه می کنه .. زاری می کنه .. اشک میریزه .. جیرینگ جیرینگ .." .. دلم برایش میسوزد ..
پ.ن: تو شورِ شعورِ حضورِ غرورِ عمیق و باوری
تو به شکلی عجیب و غریبانه در مسلخ من یاوری
تو به اندازه ی بودن منی
تو حس ناب شعر خواندنی،تو توانای ساده بودنی،تودلیل محکم خوب مردنی..
پ.ن2: حس خوبیه که برای هر دست نوشته یه پی نوشت از اشعار بقیه میاد تو ذهنم :) به خودم امیدوارم شدم ..