سومین سلفی:
یه دختر مغرور،زود رنج،مهربون،فوق العاده لجباز،یه بهاریِ اصیل،پر از حرفه،دختری که همیشه تکیه گاه بود،همیشه قاضی بوده بین دو نفر و همیشه قضاوت شده،دختری که حس میکنه تابحال کسی درکش نکرده،دختری که عاشق دریاست و آرامشش،آرزوش اینه که بشه بهترین توی رشته ی خودش،دلش میخواد هرچه زودتر خیالش از بابت تمام زندگیش راحت بشه،دختری که یه مدت از زندگیشو،شب هاشو و تنهاییشو با شعرای شاهین گذرونده و باهاشون گریه کرده،دختری که همیشه سعی کرده بهترین باشه برای بقیه اما ی وقتایی کم آورده،یه دختر که با خرید کردن،آرایش کردن،ست کردن لباساش و لاک زدن و انداختن بدلیجات پر از شور و شوق میشه..عاشق بارونه و بدون چتر زیر بارون خیس شدن..عاشق غزل های معاصره و لذت میبره از خوندن شعرای مهدی موسوی و فاطمه اختصاری.. یه دختر حسودی که حتی به شخصیت اصلی یه رمان هم حسادت میکنه،و سریع میره روی ترازوی مقایسه.. میگن عاقله اما خودش میدونه که حسش و دلش همیشه حرف اولو زدن ولی اون هیچ توجهی بهشون نکرده ..رانندگی و اهنگ گوش کردن آرومش میکنم،دنیاش پر از فانتزی های مختلفه،از ریز ترین تا درشت ترین مسائل زندگیش،عاشق سفر کردنه،عاشق وسایل سنتی و ..
پ.ن از طرف سین بانو:
سیــــــب :)