سلفی اول - قسمت دوم:
تو بچگیم "سین" می زدم .. به گفته اطرافیان، گریه بلد نبودم .. حتی موقع آمپول زدن ، می خندیدم! .. خواهرم رو "خواهرجون" صدا می کردم و حالا اسمشو صدا می کنم .. ب خاله ام "خوده" می گفتم و مثل همه بچه ها به سیب زمینی "دیب زمینی" می گفتم .. الان خیلی کم "سین" می زنم .. و بیشتر نوک زبونی حرف می زنم و خودم متوجه نمیشم .. مامانی میگه خیلی نامحسوس نوک زبونی حرف می زنی ولی خیلی بانمکه .. موقع دیدن فیلمهای عاشقانه، غرق داستان میشم .. زود رنجم .. فیلمهای کمدی دوست دارم ولی اگه بازیگر نتونه اون حسی رو ک باید، در اطرافیان بوجود بیاره .. بجای اون خجالت می کشم و نمی دونم چرا! .. زود عصبانی میشم ولی هیچوقت نشون نمیدم .. اعتراضم رو با ساکت شدن و سرد بودن نشون میدم و اگه خیلی ناراحت باشم صدام بالا میره .. به بقیه محبت می کنم، نمیگم خیلی زیاد! ولی در حدی هست ک خودم رو راضی کنه ک بی اهمیت نیستم بهشون و متقابلا انتظار محبت دارم و اگه نبینم .. فقط در صورتیکه برام خیلی عزیز باشه، باز هم بهش محبت می کنم در غیر این صورت بیخیال میشم .. دنیای مجازی برام مهمه ولی نه خیلی .. حجم نت ک تموم میشه دپرس میشم ولی زیاد مهم نیست .. به حرفهای بقیه در مورد خودم خیلی اهمیت میدم حتی اگر بگم "برام مهم نیست" .. خیلی هم مهمه و دقیقا من دارم از حرص می میرم! .. نهایت تیپ ام اینه که موهامو از فرق باز کنم .. به پوشش اهمیت میدم .. مانتوی تنگ دوست ندارم کلا هر لباسی ک به تنم بچسبه، اذیتم می کنه .. موهام رو بیشتر با کِش جمع می کنم و همیشه احتمال اینکه از زیر شالم بیرون بیاد وجود داره و همیشه مامان حرص می خوره ولی خودم حواسم هست! .. از تِل زدن بدم میاد .. کلا از اینکه موهام روی سرم صافِ صاف و تخت باشه بدم میاد! .. شعرهایی ک حوصلم رو سر ببره رو دوست ندارم .. بعد از حموم، بی بُرو برگرد خوابم می بره .. سرعت تایپم بالاست ولی اگه کسی بالای سرم بایسته هُل میشم! .. با دیدن اشخاصی ک مدرک تحصیلی بالایی دارن ولی املای کلمات ساده رو بلد نیستن، اعصابم خورد میشه .. همیشه اجازه میدم طرف مقابلم حرفشو بزنه بعد .. بهش عمل نمی کنم! کلا خودم رو درگیر مخالفت کردن نمی کنم! فقط انجام نمیدم .. توی حرفهام، اصلا قسم نمی خورم و نهایت خواهشم "باور کن" هستش! .. دوست دارم آهنگایی ک دوست دارم رو حفظ کنم .. به شخصیت خواننده و کارهاش کاری ندارم .. حتی شاهین ک کلی پشت سرش میگن .. صداش رو دوست دارم .. یه غمی داره .. ک آرومم میکنه .. از آدمهای چاپلوس بدم میاد و حس می کنم حقیرن .. از الکی نالیدن بقیه خسته شدم .. از آدمها خودخواه متنفرم .. حتی اگه نزدیکترینم باشه .. از آدمهای لوس بدم میاد .. حس می کنم ضعیفن و میخوان فقط از این طریق جلب توجه کنن .. دلسوزم حتی برای کارگری ک اثاث خونه رو از پله ها بالا میاورد .. دل نازکم و با دیدن یه کلیپ در مورد مادر، بغضم می شکنه .. با غم انگیزترین آهنگای گوشیم گریه ام نمی گیره ولی با آهنگ بی کلام چرا! .. اگه بغض داشته باشم و نشکنه، آهنگ "میم مثل مادر" رو گوش میدم و خونه رو آب بر می داره ..
پ.ن: سیـــــــب :)