ماتیک بکشیم به جانمان ک به لب رسیده .. !

همیشه دستی بود .. دستی هست و همچنان باقی خواهد ماند .. تا جایی که می دانم یک نوع بوده .. دستهای پشت پرده ولی دست دیگری هم هست .. همانی ک وقتی دستت را به چانه ات می گیری و دست دیگری بر کمر، زل می زنی به دور و بر اتاقت و غم ای که شانه هایت را گرفته و نفس هایش به گوشت می خورد و .. قلقلک نه! چندش ات می شود .. مثل نفس های پر هوس .. کثیف .. که با چشم های بی حیااش زُل زده به تنِ عریان خوشبختی .. چشم میگردانی در اتاقت و انگار دوست دوران دبیرستان ات پشتت ایستاده و با یک شوخی خرکی، با پا به پشت پایت می زند و به جلو تلو می خوری .. از مستی نیست! یا شاید "دارم تلو .. دارم تلو .. از نیستی مستم" .. نزدیک کمد کوچکت می شوی و یکی از کشوهایش را باز می کنی .. ماتیک ای که درش باز مانده و رنگ سرخش به دیواره های چوبیِ کشو خورده و دندانه دندانه شده .. ریمل ضدآب ای که به دردت خورد .. خیلی هم زیاد! آبرویت را خرید در مجلسی که برایش دست می زدند و تو در بشقاب روبروبت، بجای کباب، یرقان می خوردی .. کشوی بعدی و آلبوم خاطرات .. دست نوشت دوستانت .. عکسهای بی کیفیت و ژست های ناشیانه .. اما لبهایی پر از لبخند .. داشتم می گفتم! یک دست دیگری هم هست .. بغیر از دست تنهایی که موقع نشستنش روی شانه هایت، تنت می لرزد .. دستی که از همان کشو بیرون می آید و یقه بلوز چهارخانه و گشادت را می کشد .. سرت را توی دفترچه خاطراتت فرو می برد و هنوز دستش پشت گردنت است .. انگار در وان حمام ای .. مثل فیلم های امریکایی .. دهانی که از آن حباب بیرون می آید و چشم هایی که مات مانده ب دست خط یک دختر نوجوان .. یادش بخیر .. چقدر گریه کردم .. همیشه دستی بود .. همیشه دستی هست .. ک بزند پسِ سرت درست وقتی که باز "فکر می کنی" همه چیز خوب است ..


+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید
خانومی ...
۰۲ مهر ۹۴ , ۱۵:۲۰
خیلی قشنگ بود. خیلی 

پاسخ :

:)
Ali Salavati
۰۴ مهر ۹۴ , ۱۷:۱۳

خاطراتی که به پشتم چنگ زد

بر دل تنگم چنین آهنگ زد...

گاه شادی ، گاه غم

گاه شیرین ، گاه تلخ...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه می‌شوم . شاعرها و نویسنده‌ها از همه‌چیز می‌نویسند . از همه‌چیز می‌نویسند و از نوشتن‌شان نان می‌خورند . من امّا فقط از تو می‌نویسم . فقط از تو می‌نویسم و با نوشتن‌ام خون دل می‌خورم .

{ فرشید فرهادی }


atata.s@yahoo.com
باز نویسی قالب : عرفــ ــان | دریافت کدهای این قالب : HTML | CSS قدرت گرفته از بیان