لعنت به دستت بینِ موهای دختری دیگر!

خیلی عجیب است ک یک روز ممکن است از کنار کسی عبور کنی ک چندسال بعد با لبخند اسمش را صدا کنی .. "آقامون" به ته‌ریشِ پُر اش ببندی و شیطنت کنی .. واقعا حیرت‌آور است ک ممکن باشد حتی همین مَردی ک موقع گذشتن از کنارش یک فحش نثارش کردی، بشود سایه‌سرت! .. و یکجورایی احمقانه است .. ک همین الان دخترهای دیگری هم دلشان برای او تالاپ‌تولوپ کند و سرخ و سفید و زرد و آبی شوند موقع دیدنش .. ک الان ممکن است یکی به او پی‌ام داده باشد ک دوستش دارد! یا نه .. او به یکی پی‌ام داده باشد ک می‌خواهدش .. یا اصلا .. یکی را سرکار بگذارد و به ریش‌اش بخندد .. مو بر تنِ‌ات سیخ می‌شود وقتی می‌فهمی هوایی را به شُش هایت می‌کشی ک مرد آینده‌ات کربن‌دی‌اکسیدهای حاصل از بازدم‌شان را در آن رها کرده! .. شاید حتی به ذهنت هم نرسد ک از کنار یک نفر رد شوی، پلاستیکِ حاوی از فلافل‌های داغ به پالتوی بلندش بخورد .. او اخم کند و تو پشت‌چشم نازک کنی و بگذری و سال‌ها بعد در کنارش زندگی کنی و به یاد نیاوری ک فلافل چی بود؟! .. و کمی دخترها را عصبانی می‌کند اگر مرد آینده‌اش الان در حال قربان‌صدقه رفتن یکی دیگر باشد و نگاهش بچرخد روی اندامش و لبخند دَر کند .. اصلا قابل قبول نیست همچین وضعیتی! ک سال‌ها بعد کنارت بنشیند .. دستت را بگیرد و ظرافت دست‌های ترا با دیگری مقایسه کند .. دیوانه کننده است اگر الان حتی برای یکی کارت شارژ دو تومنی بخرد و بفرستد ک جوابِ پیام‌هایش را بدهد .. در واقع، آدم گریه‌اش می‌گیرد وقتی ک ممکن است الان یکی دیگر، مَرد آینده‌اش را آرام کند و با صدای او ب آرامش برسد .. ماهیتابه لازم می‌شوی وقتی ک فکر می‌کنی ممکن است حتی با کسی نامزد کندّ، بهم بخورد و بعد سراغ تو بیاید .. بیزارم از نفر دوم بودن .. خدای گُل‌مان باید از اول ک آمدیم روی زمین و در بیمارستان و زایشگاه گریه سر دادیم، دست کسی را در دست‌مان می‌گذاشت و می‌گفت ک این مرد توست! فقط تو حق داری آرامش کنی .. فقط او حق دارد ترا بستاید نه هر آدمی! .. مردهایمان باید آفتاب مهتاب ندیده می‌بودند .. تا وقتی دیدی‌اش .. دستش را بگیری و به خورشید در آسمان اشاره کنی و بگویی "این آفتاب است!" .. و شب، مهتاب را نشانش دهی! خودت! با دستان خودت ک به درک اگر به ظرافت دستانِ شخص سوم نباشد .. به درک!


+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه می‌شوم . شاعرها و نویسنده‌ها از همه‌چیز می‌نویسند . از همه‌چیز می‌نویسند و از نوشتن‌شان نان می‌خورند . من امّا فقط از تو می‌نویسم . فقط از تو می‌نویسم و با نوشتن‌ام خون دل می‌خورم .

{ فرشید فرهادی }


atata.s@yahoo.com
باز نویسی قالب : عرفــ ــان | دریافت کدهای این قالب : HTML | CSS قدرت گرفته از بیان