یکهویی ..

یکم راحت باشیم با هم! .. راستش خنده‌ام گرفت .. از همان خنده‌ای حتی وقتی فقط خودت هستی و سایه‌ات ک روی زمین افتاده و شکسته شده ، دوست‌داری قورتش دهی .. از آن دسته خنده‌هایی ک موقع انحنا گرفتن لب‌هایت دستت را ببری سمت دهانت و رویش بکشی ک بَس کند! .. دقیقا در همین موقع ک خنده‌ام گرفت .. گریه‌‌ام هم گرفت! .. اصلا هر دوشان یقه پیراهنم را چسبیدند و مرا زدند به دیوارِ سیاه رنگ و برایم خط و نشان کشیدند .. یکم راحت باشیم باهم! .. وقتی بعضی از نوشته ها را می‌خوانم دهانم باز می‌ماند .. اگر بگویم "ایول!" .. همه کنجکاو شده و پشت سرت صف می‌بندند ک "چی می‌خونی؟" .. اگر قربان صدقه بروم ک خودم خجالت می‌کشم و اصلا چه معنی می‌دهد دختر قربان صدقه یک متن برود؟! .. اگر هم فحشِ پاستوریزه بدهیم هم ک خدا را خوش نمی‌آید! بنده خدا این همه زحمت کشیده ک آخر یک فحشِ پاستوریزه ببندیم دست متن‌اش و بفرستیمش کنار؟ .. اگر هم بگویم لعنتی ک .. خوب لعنتی واژه خاصی‌ست! .. پس .. خنده‌ام می‌گیرد و بعد گریه .. در واقع بغض .. در اصل چشمم می‌سوزد و راستش را بخواهید، دلم می‌گیرد .. بعضی متن‌ها لعنتی‌اند! خیلی خاص‌اند .. آدم دوست دارد سرش را فرو کند در مانیتور و قبل از آن،  نفسش را حبس کند و چشمانش را نیمه‌باز ک در دریای کلمات کم نیاورد .. و برسد به آن نویسنده و محکم در آغوش بگیردش .. از سرِ دوستی .. از سرِ هم‌دردی .. از سرِ غم .. از سرِ حسرت و خیلی چیزهای دیگر .. و یکهو دلت می‌خواهد بگویی "فوق العاده‌ای" .. یا زیرلب زمزمه کنی ک نوشته‌هایت را بخواند ک .. فقط یک لحظه وبت را باز کند و حتی پوزخند بزند! .. ولی در دریا گیر افتادی و باز هر کلمه، فقط لُپ‌ات بیشتر باد می‌شود و اکسیژن کم! و چشم‌هایی ک از زورِ فشار دارد از حدقه بیرون می‌زند .. و آن موقع است ک طرف پا می‌گذارد به فرار و تو دستت را در دنیای بیرون از مانیتور تکان می‌دهی و آنرا بند می‌کنی ب کمدِ کنارش ، به کمکِ آن بیرون می‌آیی و نفس عمیق می‌کشی .. دیدی نشد؟! .. یکم راحت باشیم باهم!؟


پ.ن: نفهمیدم چی نوشتم! مثلِ آهنربا دستم جذبِ کیبورد و من هم آنها را رقصاندم .. آهنگِ شاد لطفا!

+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه می‌شوم . شاعرها و نویسنده‌ها از همه‌چیز می‌نویسند . از همه‌چیز می‌نویسند و از نوشتن‌شان نان می‌خورند . من امّا فقط از تو می‌نویسم . فقط از تو می‌نویسم و با نوشتن‌ام خون دل می‌خورم .

{ فرشید فرهادی }


atata.s@yahoo.com
باز نویسی قالب : عرفــ ــان | دریافت کدهای این قالب : HTML | CSS قدرت گرفته از بیان