350اُمین

نگاه ناراضی روی بطری نوشابه خالی .. پیچیدن بوی ناهار توی اتاقت .. صدای اسپیکر و "گروم‌گروم" کردن‌هاش قبل از رسیدن اس‌ام‌اس .. تختِت بهم ریخته و پلی کردنِ صدمین‌باره‌ی آهنگِ تنهاشدم .. ظرفِ پر از گردو و گردوشکن‌ای ک به یادِ برنامه‌کودک‌اش می‌افتم و اون عروسک‌مذکری ک موهایش سفید - مشکی بود و اصلا شاید از همان نقطه از این مدل مو خوشم آمد .. دلم برای آن‌شرلی تنگ شده ..  دست کشیدن روی گرد و خاکِ پایه مانیتور و مرتب کردن وسایلت و صدای "دینگ" گوشی بلند بشه .. دیدنِ دوستِ سه‌ساله ات و تعریف کردن‌هاش .. تزارهای مزخرف و حس نارضایتی‌ت .. دلت گرفته باشه از خودت و تنها سوالت این باشه ک چرا هیج غلطی نمی‌کنی پس؟ .. و اینو بهتر از هرکسی می‌دونی ک هنوز عاقل نشدی .. زل زدن به لاک‌پشتِ عروسکیِ روی میز .. باندهای سفید - آبی، گرامافونِ قهوه‌ای، کمدِ خالی و بزرگِ کنار پنجره، شیشه‌های یخ‌کرده و مات، دریچه کولری ک هنوز باز مونده و پلاستیکی ک ناشیانه روش چسبونده شده تا باد سرد نیاد .. گرم بودن هوای اتاق و تنبلی‌ت برای در آوردن جوراب‌هات ک از دیشبه توی پات مونده .. آستین‌های بلندِ لباس راه‌راه ات ک حالتشون داره بهم می‌خوره و اعصابتو خورد کرده .. چرا بارون نمیاد؟ .. چرا امروز اون دو تا پسر داشتن از اون ساختمونه پایین میومدن؟ .. جکِ مشکی قشنگتره یا سفید؟ .. چرا برای منشی آموزشگاه زبان شدن، فتوشاپ لازمه؟ .. چرا این دختره ک ادعاش میشه ریاضیش عالیه انقدر بد درس میده؟ .. چرا جایِ رمِ گوشیم داره خراب میشه؟ .. آهنگ‌هام تکراریه .. هیژده یعنی چی؟ .. دویست تومنیِ تاخورده روی میز .. ماژیکِ هایلایتم روی میز بوده ندیدمش .. اِ! بالاخره فهمیدمش .. چقدر آرایشش غلیظ بود! .. چرا حلیم رو ریختی دور؟ .. دارم میرم بیرون .. سرم درد می‌کنه از بس موهامو سفت بافته .. چرا باید موهامو کوتاه کنم؟ .. زودتر اربعین برسه، دلم گرفته .. دلم تنگِ نذریِ مامانیِ .. مدلِ پر ب موهام میاد؟ .. اگه مدل پَر بزنم نمی‌تونم ببافمشون .. باید بگم چتری‌هامو درست کنه .. مانتومو نشستم هنوز .. چادرم چروکه .. جزوه‌ام کامل نیس .. حوصله ندارم .. اِ! سلام! .. کی بود؟ .. خونه می‌خوای بگیری براشون؟ .. سی صد میلیون تومن؟ .. اتوماتیکه؟ چرا سواری‌اش رو نمی‌گیری ک اتوماتیک باشه؟ .. ساعت یازده بیا دنبالم کلاسم تمومه .. چندبار کتابِ هیلگارد رو خونده بنظرت؟ .. چرا اینجورین اینا؟ .. چرا همش این صفحه تبلیغاتی بازمیشه؟ .. کتابِ دیوید کاپرفیلد .. کتابای ژول ورن و چارلز دیکنز .. شرلوک هولمز .. آقای سالیوان .. سیندرلا .. نوشابه .. برگ‌های سبز .. پیک، خشت، دل، شاه .. حکم بزنیم؟ .. جرات یا حقیقت؟ .. خیلی خری! .. بمیر بابا .. سلام خوبی؟ .. وای! دلم رمان میخواد .. دلم استراحت میخواد .. دلم میخواد خرس باشم .. نخند! .. واقعا دلم میخواد خرس باشم ..


+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی | نظر بدهید
بیست و دو
۲۲ آبان ۹۴ , ۱۷:۵۸
به نظرم پاشو برو پارک یه بستنی سالار بخور کمی تاب بازی من برگرد.حالت میاد سرجاش:)

پاسخ :

شاید ..
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه می‌شوم . شاعرها و نویسنده‌ها از همه‌چیز می‌نویسند . از همه‌چیز می‌نویسند و از نوشتن‌شان نان می‌خورند . من امّا فقط از تو می‌نویسم . فقط از تو می‌نویسم و با نوشتن‌ام خون دل می‌خورم .

{ فرشید فرهادی }


atata.s@yahoo.com
باز نویسی قالب : عرفــ ــان | دریافت کدهای این قالب : HTML | CSS قدرت گرفته از بیان