ناشکری یعنی چی؟ یعنی خفه خون بگیرم و دم نزنم چون وضعیت من بهتر از یه آدمیه ک سرطان داره؟ یعنی "این مشکلا ک مشکل نیست" و حرف نزنم؟ یعنی گریه نکنم و حرص نخورم چون "وقتی بزرگ بشی مشکلاتت چند برابر میشه"؟ ناشکری یعنی اعتراض کردم ب چیزی ک حقم نبوده؟ ک دهنم سرویس شده تو این چندماه؟ ک تازه باید خداروشکر کرد چون تنم سالمه؟ بابا من خر نیستم .. تنم سالمه .. دمتون گرم .. دم تو گرم مامان! ک نذاشتی آب تو دلم تکون بخوره .. دم تو هم گرم بابا .. ولی آخه من پیش شما حرف نزنم، پیش کی بگم؟ پیش کی بقول شما "ناشکری" کنم و هوار بشم ک اگه این پیشونی نوشت منه، نمی خوامش! امتحان فوقش کنکوره ک چارساعته .. من چاااارده ساله تو جلسه امتحان گیر کردم! آره اتفاق خوب هم افتاده .. اتفاق خوبهاش عین کیک و آبمیوه وسطشه ک گشنگی ات رو ده برابر می کنه .. دعای تو بوده مامان! عین همون مغز پسته های وسط جلسه .. ولی نمی خوام .. نمی خوام وسط جلسه حالم بد بشه مامان .. می دونی زحمتهای قبل کنکور عین چیه؟ عین کارای تو .. پولهای بابا .. نمی خوام کم بیارم .. هیچجوره راه نداره بی کنکور بریم ما؟؟ .. اگه من پیش شما نگم، می خوام برم تو اتاقم .. می دونی چی میشه مامان؟ سرمو محکم فشار میدم ب پتو و ده برابرش رو میگم .. اونجوری فکر می کنی خدا نمی شنوه؟ ..
پ.ن: خدایا شکرت .. این پست، ناشکری نبود .. فقط کاش میشد بغلت کرد ..