516اُمین

ممکن است دیشب دستِ پسرهمسایه‌مان سوخته باشد .. ممکن است با صدای بلندِ نارنجکها، گنجشکهای محلمه‌مان سکته کرده  و تنِ گرمشان روی آسفالت افتاده باشد .. ممکن است دیشب ساعت هشت که در خیابان دعوا شد، چهارشنبه سوری به کامِ آن چندنفر زهر شده باشد .. این امکان هم وجود دارد که خیلی‌ها دیشب از روی آتش پریده باشند با گفتنِ همان دو جمله‌ی زیبا که هیچوقت نفهمیدم کدام اول است .. / زردی تو از من ، سرخی من از تو  یا زردی من از تو ../  ممکن است دیشب به خیلی‌ها خوش گذشته باشد ولی دیشب برای من شبی معولی بود .. برای دیدن خندوانه شاد بودم .. برای بابا که دعوا را فیصله داده بود، چای ریختم .. کتاب خواندم و خوابیدم .. ممکن بود دیشب شب خوبی برایم باشد .. دیشب شب خوبی برایم نبود ..

 

چنین گفت زرتشت: که بسوزانید بدی را در آتش، تا زِ آتش برون آید نیکی ..

+ نوشته شده در ساعت توسط خانوم سه حرفی
.
من نه شاعرم نه نویسنده . نه می‌شوم . شاعرها و نویسنده‌ها از همه‌چیز می‌نویسند . از همه‌چیز می‌نویسند و از نوشتن‌شان نان می‌خورند . من امّا فقط از تو می‌نویسم . فقط از تو می‌نویسم و با نوشتن‌ام خون دل می‌خورم .

{ فرشید فرهادی }


atata.s@yahoo.com
باز نویسی قالب : عرفــ ــان | دریافت کدهای این قالب : HTML | CSS قدرت گرفته از بیان